- نامه یی به پدر بنویس و خواهش کن چند روزی به تهران بیاید و مهمان ما باشد. فکر می کنی بتواند؟
- امیدوارم بخواهد که بتواند - عسل! - بله؟ - از بودن با من راضی هستی؟ - اینطور فکر می کنم. - کاستی و نقصانی در زندگیمان حس نمی کنی؟ - هنوز که نکرده ام. - با پر حرفی هایم، و خود باوریهایم، و برنامه ریزی هایم، خسته و کلافه ات نمی کنم؟ - هر وقت کلافه شوم، صریح می گویم. - عسل! - بله؟
- زندگی در دنیای کنونی و اوضاع فعلی، آیا می تواند صورت و معنایی خوبتر از این که داریم، داشته باشد؟
- فکر می کنم و اگر می توانست، خبرت می کنم. در این لحظه چیزی به عقلم نمی رسد إلا اینکه الباقی سؤالهایت را بگذاری برای شبهای بعد.
تو خفته یی از پنجره می بینم که ماه، بسیار آرام قدم می زند. آسمان در خواب است و ستارگان، بی صدا، به ماه نگاه می کنند.
- امیدوارم بخواهد که بتواند - عسل! - بله؟ - از بودن با من راضی هستی؟ - اینطور فکر می کنم. - کاستی و نقصانی در زندگیمان حس نمی کنی؟ - هنوز که نکرده ام. - با پر حرفی هایم، و خود باوریهایم، و برنامه ریزی هایم، خسته و کلافه ات نمی کنم؟ - هر وقت کلافه شوم، صریح می گویم. - عسل! - بله؟
- زندگی در دنیای کنونی و اوضاع فعلی، آیا می تواند صورت و معنایی خوبتر از این که داریم، داشته باشد؟
- فکر می کنم و اگر می توانست، خبرت می کنم. در این لحظه چیزی به عقلم نمی رسد إلا اینکه الباقی سؤالهایت را بگذاری برای شبهای بعد.
تو خفته یی از پنجره می بینم که ماه، بسیار آرام قدم می زند. آسمان در خواب است و ستارگان، بی صدا، به ماه نگاه می کنند.