نام کتاب: یک عاشقانه آرام
من درگیر می شوم. فایده یی ندارد در مقابل آنها مثل موش هستم. دیگر هیچ فایده ندارد اولین فرزندمان را به احترام عشق به وطن و آزادی به خاک می سپاریم.
«خداوندا! کینه ام را به دشمنان میهنم عمیق تر گنا و زخم روحم را چرکین تر. خداوندا! خوف از ظالم را در من بمیران و توان آن عطایم کن که تخت سینه ی ناکسان بکوبم. بی ترس از عواقب خوف انگیزش .. خدواندا! کینه ام کینه ام کینه ام ... »
تو می گویی: مسأله یی نیست گروهی زود می میرند، گروهی دیر، و گروهی هرگز نمی میرند.
ما تنها عزاداران تاریخ نیستیم. پس، مسأله یی نیست. مسأله یی نیست .. اگر هنوز هم عاشقیم، چرا از کنار زمان عزا، یا قدم های بلند، رد نشویم؟
عاشق، جدی ست اما عبوس نیست.|
- محبوب آذری من! اخم هایت را باز کن! تا آن زمان که زنده ییم، خوشبختی نیز مانند آب و مهتاب - نمی تواند دروغ باشد
ما همانگونه که به داشتن امید محکومیم، به تصرف خوشبختی نیز.
برای ما، راهی جز حفظ اعتقاد به خوشبختی و تلاش خیره سرانه به قصد رسیدن به این منزل من باقی نمانده است.
باید از باید ببریم که محتمل است سعادت چیزی دور از دسترس باشد؛ چرا که تنها اعتقاد به اینکه سعادت، دور از دسترس ماست، سعادت را دور از دسترس ما نگه می دارد.
هیچ چیز، همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمی کند.

صفحه 39 از 173