دفعاتی که مادرم از من حمایت کرد
هشت ساله ام، تکلیف خانه دارم. باید در کلاس از حفظ بگویم: «پژواک چطور به وجود می آید؟
بعد از مدرسه، در مغازهی لیکور فروٹی، از پدرم می پرسم پژواک چطور به وجود می آید؟ او در راهرو خم شده، دارد با یک تخته شاسی و یک مداد فهرست کالاها را بررسی می کند.
نمی دانم، چیک، مال کمانه کردن گلوله است.ه در کوهها اتفاق نمی افتد؟
پدرم همانطور که دارد بطری ها را می شمارد، می گوید: اهومممه
اتو زمان جنگ در جاهای کوهستانی نبودیگه نگاه تندی به من می اندازد: چرا این را می پرسی؟ دوباره به سراغ تخته شاسی اش می رود.
آن شب، از مادرم سؤال می کنم، پژواک چطور به وجود می آید؟ او لغتنامه را بر می دارد، و ما گوشه ای می نشینیم.
پدرم پرخاش می کند: «بگذار خودش این کار را بکند.ه مادرم می گوید: «لن، من اجازه دارم به او کمک کنم.»
یک ساعت با من کار می کند. من نوشته ها را حفظ می کنم. جلوی او می ایستم و تمرین می کنم
او می گوید: «پژواک از چه به وجود می آید؟ من می گویم: از تداوم صدا بعد از خاموش شدن منبع آن.ه ایرای ایجاد پژواک چه چیزی لازم است؟