در واقع، آن شب در شیب ورودی بزرگراه تصادفی اتفاق افتاده بود و اتومبیلی بعد از خرد کردن قسمت جلوی وانتی در حال حرکت، از روی دیواره رد شد، تابلوی اعلانات را از بین برد و راننده اش روی سبزهها پرت شد.
بیوه ای به اسم رز تمپلتن هم واقعا وجود داشت که در خیابان لی در پرویل بیچ زندگی می کرد و کمی پس از تصادف در گذشت. در ضمن یک خانم تلما بردلی هم بود که مدتی بعد مرد و در آگهی ترحیمش در روزنامه «خانه دار بازنشسته معرفی شده بود.
ازدواجی در سال ۱۹۶۲ - یک سال بعد از طلاق خانم و آقای بناه تو م در مورد مردی به نام لئونارد بنه تو و زنی به نام جیانا توسیچی ثبت شده بود که قبلا در ایتالیا انجام شده بود. در اوایل دهه ی ۱۹۶۰ در فهرست دانش آموزان دبیرستان کالیگزوود فردی به نام لئو توسیچی دیده می شد که احتمالا فرزند آنها بود. در مورد او هیچ پروندهی دیگری وجود نداشت.
و اما دربارهی پائولین و پزیه بنه تو؟ در سن هفتادو نه سالگی بر اثر حمله ی قلبی مرد و جزئیات زندگی او با آنچه در این صفحات ارائه شده مطابقت دارد. بازماندگانش می گویند او شوخ طبع و گرم بود و خرد مادرانه ای داشت. عکس او هنوز در آرایشگاهی که در آن کار می کرد آویخته است. در آن عکس، او با لباس کار آبی و گوشواره های حلقه ای دیده می شود.
سالهای آخر زندگی چیک بنه تو ظاهرا برایش تا حدی خوشایند بود. او خانه ی مادرش را در پپروبل یج فروخت و پول آن را برای دخترش فرستاد. بعدها به آپارتمانی نقل مکان کرد که نزدیک دخترش باشد و آنها رابطهی تازه ای با هم برقرار کردند، همراه با دوره های
بیوه ای به اسم رز تمپلتن هم واقعا وجود داشت که در خیابان لی در پرویل بیچ زندگی می کرد و کمی پس از تصادف در گذشت. در ضمن یک خانم تلما بردلی هم بود که مدتی بعد مرد و در آگهی ترحیمش در روزنامه «خانه دار بازنشسته معرفی شده بود.
ازدواجی در سال ۱۹۶۲ - یک سال بعد از طلاق خانم و آقای بناه تو م در مورد مردی به نام لئونارد بنه تو و زنی به نام جیانا توسیچی ثبت شده بود که قبلا در ایتالیا انجام شده بود. در اوایل دهه ی ۱۹۶۰ در فهرست دانش آموزان دبیرستان کالیگزوود فردی به نام لئو توسیچی دیده می شد که احتمالا فرزند آنها بود. در مورد او هیچ پروندهی دیگری وجود نداشت.
و اما دربارهی پائولین و پزیه بنه تو؟ در سن هفتادو نه سالگی بر اثر حمله ی قلبی مرد و جزئیات زندگی او با آنچه در این صفحات ارائه شده مطابقت دارد. بازماندگانش می گویند او شوخ طبع و گرم بود و خرد مادرانه ای داشت. عکس او هنوز در آرایشگاهی که در آن کار می کرد آویخته است. در آن عکس، او با لباس کار آبی و گوشواره های حلقه ای دیده می شود.
سالهای آخر زندگی چیک بنه تو ظاهرا برایش تا حدی خوشایند بود. او خانه ی مادرش را در پپروبل یج فروخت و پول آن را برای دخترش فرستاد. بعدها به آپارتمانی نقل مکان کرد که نزدیک دخترش باشد و آنها رابطهی تازه ای با هم برقرار کردند، همراه با دوره های