سخن آخر
چارلز «چیکه بنه تو ماه قبل مرد، پنج سال بعد از اقدام به خودکشی و سه سال بعد از آن صبح شنبه که با هم آشنا شدیم.
مراسم تدفین کوچکی بود، فقط چند تن از افراد خانواده حضور داشتند. به علاوهی همسر سابقش - و تعدادی دوست دوران کودکی اش در پیرویل بیچ، که یادشان بود با چیک از برج منبع آب بالا رفته اند و با اسپری اسم هایشان را روی مخزن آن نوشته اند. از دورانی که بازیکن بیسبال بود یک نفر هم دیده نمی شد، هرچند. پیتسبورگ پیراتز کارت تسلیت فرستاد.
پدرش آنجا بود. در قسمت عقب کلبا ایستاده بود، مردی لاغر با شانه های افتاده و موهای کم پشت سفید. کت وشلواری قهوه ای به تن داشت و عینکی آفتابی زده بود و بلافاصله بعد از تمام شدن مراسم رفت.
چیک بر اثر س کتهای ناگهانی مرد، خون لخته شده ای به مغزش رسیده بود و تقریبا همان لحظه باعث مرگش شده بود. دکترها حدس میزدند ضربه ای که هنگام تصادف به سرش وارد شده رگهایش را ضعیف کرده بود. هنگام مرگ پنجاه و هشت ساله بود. خیلی جوان بود، همه این طور می گفتند.
اما جزئیات داستانش چه شد؟ برای اینکه چیزی از قلم نیفتد و کار با دقت انجام شود، تقریبا تک تک مسائل را دوباره بررسی کردم.
چارلز «چیکه بنه تو ماه قبل مرد، پنج سال بعد از اقدام به خودکشی و سه سال بعد از آن صبح شنبه که با هم آشنا شدیم.
مراسم تدفین کوچکی بود، فقط چند تن از افراد خانواده حضور داشتند. به علاوهی همسر سابقش - و تعدادی دوست دوران کودکی اش در پیرویل بیچ، که یادشان بود با چیک از برج منبع آب بالا رفته اند و با اسپری اسم هایشان را روی مخزن آن نوشته اند. از دورانی که بازیکن بیسبال بود یک نفر هم دیده نمی شد، هرچند. پیتسبورگ پیراتز کارت تسلیت فرستاد.
پدرش آنجا بود. در قسمت عقب کلبا ایستاده بود، مردی لاغر با شانه های افتاده و موهای کم پشت سفید. کت وشلواری قهوه ای به تن داشت و عینکی آفتابی زده بود و بلافاصله بعد از تمام شدن مراسم رفت.
چیک بر اثر س کتهای ناگهانی مرد، خون لخته شده ای به مغزش رسیده بود و تقریبا همان لحظه باعث مرگش شده بود. دکترها حدس میزدند ضربه ای که هنگام تصادف به سرش وارد شده رگهایش را ضعیف کرده بود. هنگام مرگ پنجاه و هشت ساله بود. خیلی جوان بود، همه این طور می گفتند.
اما جزئیات داستانش چه شد؟ برای اینکه چیزی از قلم نیفتد و کار با دقت انجام شود، تقریبا تک تک مسائل را دوباره بررسی کردم.