آخرین فکرهای چیک
حالا، همان طور که وقتی تازه نشسته بودی برایت گفتم، از تو انتظار ندارم همه ی حرف هایم را قبول کنی. این داستان را قبلا تعریف نکرده بودم، اما دلم می خواست این کار را بکنم. منتظر چنین فرصتی بودم حالا که این کار را کرده ام از گفتنش خوشحالم.
در زندگی ام خیلی چیزها را فراموش کرده ام، با این حال لحظه به لحظهی زمانی را که با مادرم بودم به یاد دارم، آدمهایی که دیدیم، چیزهایی
که در موردشان با هم حرف زدیم. از خیلی نظرها کاملا معمولی بود، اما همان طور که او گفت، در یک لحظه ی معمولی می توانی
چیز واقع مهمی پیدا کنی. شاید فکر کنی دیوانه ام، که همه ی این ها را تصور کرده ام. اما در عمیق ترین بخش روحم اعتقاد دارم که: مادرم، جایی بین این دنیا و دنیای بعد، یک روز دیگر به من هدیه کرد، روزی که از ته دل تمنا کرده بودم، و همه ی چیزهایی را که به تو گفتم به من گفت.
و چون مادرم این را گفته: من باور می کنم
یک بار مادرم موقع تمرین درس از من پرسید: «پژواک از چه به وجود می آید؟
از تداوم صدا بعد از خاموش شدن منبع آن.
چه وقتی می توان پژواک را شنید؟ وقتی سکوت باشد و صداهای دیگر محو شده باشد.
حالا، همان طور که وقتی تازه نشسته بودی برایت گفتم، از تو انتظار ندارم همه ی حرف هایم را قبول کنی. این داستان را قبلا تعریف نکرده بودم، اما دلم می خواست این کار را بکنم. منتظر چنین فرصتی بودم حالا که این کار را کرده ام از گفتنش خوشحالم.
در زندگی ام خیلی چیزها را فراموش کرده ام، با این حال لحظه به لحظهی زمانی را که با مادرم بودم به یاد دارم، آدمهایی که دیدیم، چیزهایی
که در موردشان با هم حرف زدیم. از خیلی نظرها کاملا معمولی بود، اما همان طور که او گفت، در یک لحظه ی معمولی می توانی
چیز واقع مهمی پیدا کنی. شاید فکر کنی دیوانه ام، که همه ی این ها را تصور کرده ام. اما در عمیق ترین بخش روحم اعتقاد دارم که: مادرم، جایی بین این دنیا و دنیای بعد، یک روز دیگر به من هدیه کرد، روزی که از ته دل تمنا کرده بودم، و همه ی چیزهایی را که به تو گفتم به من گفت.
و چون مادرم این را گفته: من باور می کنم
یک بار مادرم موقع تمرین درس از من پرسید: «پژواک از چه به وجود می آید؟
از تداوم صدا بعد از خاموش شدن منبع آن.
چه وقتی می توان پژواک را شنید؟ وقتی سکوت باشد و صداهای دیگر محو شده باشد.