روشن شدن همه چیز
او همسر پدر تو است
چطور می توانم این جمله را توضیح بدهم؟ نمی توانم. فقط می توانم آنچه را روح مادرم، ایستاده در آن آپارتمان بیگانه با یک تابلوی نقاشی از تاکستان ها روی دیوار، برایم گفت برایت بگویم
او همسر پدر توست. آنها زمان جنگ با هم آشنا شدند. پدرت را به ایتالیا فرستاده بودند. این را به تو گفته بود، درست است؟
بارها. ایتالیا اواخر ۱۹۴۴. کوهای آپنین و درهی پو، نه چندان دور از بولونیا.
و آن زن آنجا در دهکدهای زندگی می کرد. فقیر بود. پدرت سرباز بود. میدانی که چنین ماجرایی چطور پیش می آید. پدرت آن روزها خیلی... نمی دانم بگویم چولور بود، کلمه اش یادم نیست، جور بود؟
مادرم به دستهایش که به موهای زن کشیده میشد نگاه می کرد.
چارلی، به نظرت این زن زیباست؟ همیشه فکر کردم این طور است. هنوز هم هست، حتی الآن. این طور فکر نمی کنی؟
سرم گیج رفت. «منظورت چیست که زن او بودی تو زن او بودی.ه
مادرم آهسته سر تکان داد. بله، من بودم
او همسر پدر تو است
چطور می توانم این جمله را توضیح بدهم؟ نمی توانم. فقط می توانم آنچه را روح مادرم، ایستاده در آن آپارتمان بیگانه با یک تابلوی نقاشی از تاکستان ها روی دیوار، برایم گفت برایت بگویم
او همسر پدر توست. آنها زمان جنگ با هم آشنا شدند. پدرت را به ایتالیا فرستاده بودند. این را به تو گفته بود، درست است؟
بارها. ایتالیا اواخر ۱۹۴۴. کوهای آپنین و درهی پو، نه چندان دور از بولونیا.
و آن زن آنجا در دهکدهای زندگی می کرد. فقیر بود. پدرت سرباز بود. میدانی که چنین ماجرایی چطور پیش می آید. پدرت آن روزها خیلی... نمی دانم بگویم چولور بود، کلمه اش یادم نیست، جور بود؟
مادرم به دستهایش که به موهای زن کشیده میشد نگاه می کرد.
چارلی، به نظرت این زن زیباست؟ همیشه فکر کردم این طور است. هنوز هم هست، حتی الآن. این طور فکر نمی کنی؟
سرم گیج رفت. «منظورت چیست که زن او بودی تو زن او بودی.ه
مادرم آهسته سر تکان داد. بله، من بودم