نام کتاب: گوسفندان سیاه
به حال برای خود ایجاد کرده با روحیات او سازگار است؟ آیا کار نباید بزرگ ترین تفریح ما باشد و به جای خستگی و فرسودگی برای ما نشاط و سرزندگی به بار آورد و اصلا آیا بشر می تواند روزی را ببیند که کار روزانه برایش بزرگ ترین اوقات فراغت باشد؟ اما خویشان و اطرافیان برای این سئوالات گوسفندان سیاه پاسخی قاطع دارند که دهان آنها را بند می آورد و به سکوت وا می دارد: کار کار است دیگر، هم پول نصیبمان می کند و هم خدمتی کرده ایم!
نسل گوسفندان سیاه از پیش می گوید روزی خواهد آمد که دیگر انسانی وجود ندارد و در روی زمین آدم ها همه به کار بدل شده اند. و همین که میخواهند حرفی بزنند، همین که می خواهند به هم نگاهی بیاندازند ساعتشان زنگ می زند که کارشان دیر شده این مطلب در داستانهای دیگر نویسنده «اتفاقی خواهد افتاد» و «لطیفه ای برای تضعیف وجدان کاری» هم وجود دارد.
عمو اتو این عضو پر جنب و جوش گوسفندان سیاه که درس حقوق هم می خواند کارش را یکدفعه رها می کند. او حالا شبیه به راننده ایست که میان یک خیابان خلوت بی مقدمه توقف می کند، نه اتومبیلی، علامتی و حتی نه یک عابر بی احتیاط و نه هزار مانع جور واجور دیگر، هیچ کدام نیستند که براحتی دلیل بیاوریم چرا دیگر با مسیری که جلویش راه باز کرده است این چنین می کند و جلو نمیرود. یا پسر بچه ی بازیگوشی که دور از چشم بزرگترها بر لب یک پرتگاه بلند ناگهان قدم از قدم بر نمی دارد و می ایستد. آیا این کودک خیره سری و کودکی از یادش رفته،

صفحه 47 از 100