نام کتاب: گوسفندان سیاه
هر حالت بند یک جا نمی شود. فرد ناسازگار و عضو ناجوری که زبانزد فامیل است، می گویند به تمایلات اطرافیان ظاهرا چندان ملاحظه ای ندارد چون می خواهد بی پروا کاری را بکند که می خواهد، اعمال و رفتاری که بقیه نمی خواهند - شخصی خلاف ادب و آداب. خویشان و نزدیکان چنین آدمی را گوسفند سیاه می نامند چون او مثل دیگران نیست: فردی غیرقابل پیش بینی و نامعمول. بعضی نیز آرام و بی صدا می گویند به ظاهرش حتی چنین رنگ سیاهی زده اند که او را از خود دور کنند و هر بار به مسافت امنی از کنارش فاصله بگیرند. اما او مثل..... آدم های... دیگر، ظاهری معمول دارد.
بدین ترتیب گوسفندان سیاه با همان لباسی که به تن نداشتند و رنگی که سیاه نبود به داستانها آمدند که دیگر فقط در فرهنگ ها تنها در حد چند کلمه نباشد. فرد بی خاصیت! یعنی با پوستین سیاه آمدند و آماده بودند به خواست نویسنده به هر جای کتابش بروند و خواننده را سرگرم کارهای خود کنند با نقش هایی که حتی مورد دلخواه نبود. دیگر یک جای بزرگ وجود داشت تا اعمال غیرعادیشان را جا بدهد: ذهن نویسنده.
از وقتی گوسفندان سیاه، این آدم های انزواپذیر، به دنیا نویسنده‌ی ما (هاینریش بُل) آمدند، کمی وضعشان فرق کرد، بازیگوش تر شدند و سورئال تر. و کارهای نامعمولشان رو به فزونی گذاشت. بامزه می شود بگوییم دیگر پشت آنها به یک نویسندهی بزرگ گرم بود. حتی جایزه هم گرفتند این آدم های نامحبوب و غریب (جایزه ادبی گروه ۴۷ که به خاطر این داستان نصیب بُل می شود!)

صفحه 45 از 100