نام کتاب: کوری
می خواهیم به دستورالعمل هایی که ذکر می شود با دقت توجه کنند،
یک، چراغها در تمام مدت روشن می مانند، هر گونه دستکاری در کلیدهای برق بی ثمر است، کلیدها کار نمی کنند،
دو، ترک بدون اجازه ی ساختمان به منزله ی مرگ آنی است،
سه، در هر بخش یک تلفن نصب شده که فقط برای درخواست تدارکات مورد نیاز نظافت و بهداشت از بیرون ساختمان است،
چهار، بازداشت شدگان مسؤول شستن البسه شان با دست هستند،
پنج، توصیه می شود از هر بخش نماینده ای انتخاب شود، این توصیه جنبه ی دستور ندارد، بازداشت شدگان هر گونه که صلاح میدانند می توانند خود را، به شرط رعایت مقررات ذکر شده و آتی، سازماندهی کنند،
شش، روزی سه بار کانتینرهای غذا کنار در ورودی قرار می گیرند، در سمت راست و چپ، به ترتیب برای بیماران و برای کسانی که مشکوک به آلودگی هستند،
هفت، باقی مانده ی غذاها باید سوزانده شود، و این شامل کانتینرها و بشقاب و قاشق و چنگال هم می شود که همه از مواد قابل اشتعال ساخته شده اند،
هشت، سوزاندن تمام اینها باید در حیاطهای داخل ساختمان و یا در زمین ورزش انجام گیرد،
نه، بازداشت شدگان مسؤول خسارات ناشی از آتش سوزی هستند،
ده، اگر آتش سوزی مهار نشود، چه عمدی و چه غیر عمدی، مأموران آتش نشانی دخالتی نخواهند کرد،
یازده، همچنین، بازداشت شدگان در صورت بروز هر نوع بیماری نمی توانند به هیچ کمکی از خارج ساختمان متکی باشند، و این امر در مورد نابسامانی های دیگر هم صدق می کند،
دوازده، در صورت مرگ و میر به هر علتی، بازداشت شدگان لازم است بدون هیچ تشریفاتی جسد را در حیاط دفن کنند،
سیزده، تماس بین ضلع بیماران و ضلع اشخاص مشکوک به آلودگی باید در سرسرای مرکزی ساختمان صورت بگیرد،
چهارده، اگر افراد مشکوک به آلودگی ناگهان کور شوند، باید بی درنگ به ضلع دیگر ساختمان انتقال یابند،
پانزده، این اطلاعیه هر روز در همین ساعت برای استفاده ی تازه واردین پخش خواهد شد. دولت و ملت انتظار دارند همه از زن و مرد به وظیفه ی خود عمل کنند. شب به خیر.
در سکوتی که به دنبال آمد، صدای پسرک به وضوح شنیده می شد، مامانم را می خواهم، اما کلمات بدون هیچ احساسی ادا می شد، مانند جمله ای که در یک دستگاه خودکار گیر کرده باشد و نسنجیده و در وقت نامناسب پخش شود. دکتر گفت دستوراتی که شنیدیم جای شک باقی نمی گذارد، ما در قرنطینه ایم، کاملا منزوی هستیم و امیدی هم برای خارج شدن از اینجا نیست مگر این که علاجی برای این بیماری پیدا شود.
دختری که عینک دودی داشت گفت من صدای شما را می شناسم،
من پزشک هستم، چشم پزشک،
در این صورت شما باید دکتری باشید که من دیروز پیشش بودم، از صدایتان شما را شناختم،
بله، شما کی هستید، من ورم ملتحمه دارم و خیال نمی کنم هنوز خوب شده باشد، اما حالا، چون به کلی کورم، زیاد فرقی نمی کند،
پسری که با شماست چه طور؟

صفحه 30 از 224