نام کتاب: پیرمرد و دریا
می خورد تا در پاییز که موسم ماهیهای بزرگ بزرگ است قوت داشته باشد.
همچنین هر روز از آن بشکه بزرگ در کلبه ای که بسیاری از ماهیگیران وسایل خود را در آن می گذاشتند یک فنجان سل، روغن جگر بمبک، سر میکشید. هر ماهیگیری که می خواست می توانست از این روغن بخورد. بیشتر ماهیگیران از طعمش بیزار بودند. اما خوردن این روغن از برخاستن در آن ساعت صبح سخت تر نبود و برای زکام و چایمان بسیار خوب بود و برای سوی چشم هم خوب بود.
اکنون پیرمرد بالای سرش را نگاه کرد و دید که پرنده باز دارد چرخ می زند.

صفحه 29 از 117