دریایی آن را می خورند. لاک پشت عروس را می دید، از رو به رو به آن نزدیک میشد و آنگاه چشمش را می بست و سراپا لاک میشد و عروس را با رشته و دنباله میبلعید. پیرمرد خوش داشت ببیند که لاک پشتها آنها را می خورند، و خوش داشت که پس از توفان در ساحل روی آنها پا بگذارد و صدای ترکیدنشان را زیر کف زمخت پاهایش بشنود.
پیرمرد لاک پشتهای سبز و لاک پشتهای عقاب سر را، که هم ظریف و تیزرو بودند و هم گران بودند، دوست می داشت و با تحقیر دوستانه ای به لاک پشتهای خرسر عظیم و احمق مینگریست، که لاکشان زرد است و به طرز شگفتی جفت گیری می کنند و با شادی چشمشان را می بندند و عروس دریا را فرو می دهند.
با آنکه سالها در قایقهای صید لاک پشت کار کرده بود به هیچ خرافاتی درباره لاک پشتها اعتقاد نداشت. دلش برای همه شان میسوخت، حتی برای خرطومیهای سبز رنگی که به درازی قایق بودند و یک تن وزن داشتند. بیشتر مردم دلشان برای لاک پشت نمی سوزد،
چون دل لاک پشت تا ساعتها پس از آنکه
شکمش را شکافتند و گوشتش را پاره پاره می کردند باز هم می تپد. ولی پیرمرد با خود
گفت که من هم یک چنین دلی دارم، و دست و پایم هم مثل دست و پای لاک پشت است. پیرمرد تخم سفید لاک پشتها را می خورد تاقوت بگیرد. در بهار تخم لاک پشت
پیرمرد لاک پشتهای سبز و لاک پشتهای عقاب سر را، که هم ظریف و تیزرو بودند و هم گران بودند، دوست می داشت و با تحقیر دوستانه ای به لاک پشتهای خرسر عظیم و احمق مینگریست، که لاکشان زرد است و به طرز شگفتی جفت گیری می کنند و با شادی چشمشان را می بندند و عروس دریا را فرو می دهند.
با آنکه سالها در قایقهای صید لاک پشت کار کرده بود به هیچ خرافاتی درباره لاک پشتها اعتقاد نداشت. دلش برای همه شان میسوخت، حتی برای خرطومیهای سبز رنگی که به درازی قایق بودند و یک تن وزن داشتند. بیشتر مردم دلشان برای لاک پشت نمی سوزد،
چون دل لاک پشت تا ساعتها پس از آنکه
شکمش را شکافتند و گوشتش را پاره پاره می کردند باز هم می تپد. ولی پیرمرد با خود
گفت که من هم یک چنین دلی دارم، و دست و پایم هم مثل دست و پای لاک پشت است. پیرمرد تخم سفید لاک پشتها را می خورد تاقوت بگیرد. در بهار تخم لاک پشت