گرفته ام. میل داشتم شما را بینم، معنای... چیزی را که می خواستید بگویید بدانم.
ویکتوریا گفت:
. بله، ولی باید میدانستید. پریروز به اندازه ی کافی به شما گفتم؛ ممکن نیست متوجه نشده باشید.
. ولی تمام اینها مرا نامطمئن باقی می گذارد...
. یوهانس، دیگر حرفش را هم نزنیم. می دانید چه فکری دارم، خودم این را به شما گفتم، خیلی هم گفتم، خیلی بیش از حد هم، و حالا ناراحتتان میکنم..... شما را دوست دارم، پریروز به شما دروغ نگفتم و حالا هم صادقم، اما خیلی چیزها ما را از هم جدا می کند. خیلی دوستتان دارم، حرف زدن با شما را بیش از صحبت با هر کسی دوست دارم، اما... آه! جرأت نمیکنم مدت بیشتری این جا بمانم؛ ممکن است ما را از پنجره ببینند. یوهانس، دلایلی وجود دارد که شما چیزی از آنها نمیدانید.. شب و روز به آنها فکر کرده ام و به حرف های آن شبم هم پای بندم. اما غیر ممکن است.
. چه چیز غیر ممکن است؟
. همه چیز... همه چیزا گوش کنید، بوهاتس، ناگزیرم نکنید که به جای هر دو نفر مغرور باشم.
- باشد، بسیار خوب، مجبورتان نمی کنم! ولی * پریروز * فریبم دادید. ماجرا به این شرح بود. در خیابان به من برخوردید. خوش خلق بودید و
ویکتوریا برگشت و خواست وارد خانه شود.
ویکتوریا گفت:
. بله، ولی باید میدانستید. پریروز به اندازه ی کافی به شما گفتم؛ ممکن نیست متوجه نشده باشید.
. ولی تمام اینها مرا نامطمئن باقی می گذارد...
. یوهانس، دیگر حرفش را هم نزنیم. می دانید چه فکری دارم، خودم این را به شما گفتم، خیلی هم گفتم، خیلی بیش از حد هم، و حالا ناراحتتان میکنم..... شما را دوست دارم، پریروز به شما دروغ نگفتم و حالا هم صادقم، اما خیلی چیزها ما را از هم جدا می کند. خیلی دوستتان دارم، حرف زدن با شما را بیش از صحبت با هر کسی دوست دارم، اما... آه! جرأت نمیکنم مدت بیشتری این جا بمانم؛ ممکن است ما را از پنجره ببینند. یوهانس، دلایلی وجود دارد که شما چیزی از آنها نمیدانید.. شب و روز به آنها فکر کرده ام و به حرف های آن شبم هم پای بندم. اما غیر ممکن است.
. چه چیز غیر ممکن است؟
. همه چیز... همه چیزا گوش کنید، بوهاتس، ناگزیرم نکنید که به جای هر دو نفر مغرور باشم.
- باشد، بسیار خوب، مجبورتان نمی کنم! ولی * پریروز * فریبم دادید. ماجرا به این شرح بود. در خیابان به من برخوردید. خوش خلق بودید و
ویکتوریا برگشت و خواست وارد خانه شود.
در متن اصلی دیروز قید شده که مسلما اشتباه چاپی است. (م)