طول راه فکر کرد: «باز می خواهند مرا به پارو زدن وادارند. در لنگرگاه چند بیکار که لباس های یکشنبه شان را به تن داشتند، ول میگشتند؛ از اینها گذشته، همه جا آرام بود و خورشیدی گرم در آسمان می درخشید. ناگهان نوای موسیقی از سمت آب برخاسته از میان جزیره ها، کشتی پست می آمد. کشتی خم بزرگی رسم کرد و در کنار لنگرگاه ایستاد. ارکستری در عرشه بود.
یوهانس قایق را باز کرد و پاروها را به دست گرفت، احساس کرد لطافتی غریب، گهوارهوار تکانش می دهد درخشش این روز شاد و موسیقی کشتی، در برابر چشم هایش پرده ای از گل و خوشه های طلایی ترسیم می کرد.
چرا دیتلف به دنبال او نمی آمد؟ دیتلف بی حرکت در لنگرگاه ایستاده بود. گویی ابدأ به فکر رفتن نبود، رهگذرها و کشتی را نظاره می کرد. یوهانس با خود فکر کرد: «دیگر پارو به دست این جا نمی مانم؛ پیاده میشوم.»
و از ساحل فاصله گرفته
همان دم، ناگهان شبح سپیدی که او به زحمت توانست آن را ببیند، از برابر چشم هایش گذشت و صدای پلوف بلند شد. از کشتی بخاری که ایستاده بود صدای فریاد نومیدانهای برخاست و تکرار شد؛ چشم ها و دست های متعددی، محلی را که شبح سپید در آن ناپدید شده بود نشان می داد. موسیقی قطع شده بود.
یک لحظه بعد یوهانس در محل بود. به طور غریزی، بدون فکر، بدون تردید، دست به کار شد. صدای مادر را که از بالا فریاد می زد «دخترم، دخترم!) نشنید. دیگر کسی را ندید. فقط از قایق جست و به آب پرید.
یوهانس قایق را باز کرد و پاروها را به دست گرفت، احساس کرد لطافتی غریب، گهوارهوار تکانش می دهد درخشش این روز شاد و موسیقی کشتی، در برابر چشم هایش پرده ای از گل و خوشه های طلایی ترسیم می کرد.
چرا دیتلف به دنبال او نمی آمد؟ دیتلف بی حرکت در لنگرگاه ایستاده بود. گویی ابدأ به فکر رفتن نبود، رهگذرها و کشتی را نظاره می کرد. یوهانس با خود فکر کرد: «دیگر پارو به دست این جا نمی مانم؛ پیاده میشوم.»
و از ساحل فاصله گرفته
همان دم، ناگهان شبح سپیدی که او به زحمت توانست آن را ببیند، از برابر چشم هایش گذشت و صدای پلوف بلند شد. از کشتی بخاری که ایستاده بود صدای فریاد نومیدانهای برخاست و تکرار شد؛ چشم ها و دست های متعددی، محلی را که شبح سپید در آن ناپدید شده بود نشان می داد. موسیقی قطع شده بود.
یک لحظه بعد یوهانس در محل بود. به طور غریزی، بدون فکر، بدون تردید، دست به کار شد. صدای مادر را که از بالا فریاد می زد «دخترم، دخترم!) نشنید. دیگر کسی را ندید. فقط از قایق جست و به آب پرید.