- در واقع این کار ستایش برانگیزه مایکل . - درباره مورد کای گرین با تو صحبت کردم . کلینیک او به من کار پیشنهاد کرده و من دو شنبه شروع می کنم . - دوشنبه ؟ - آره . - پس قبلا تصمیم گرفته ای . - آره . - بدون صحبت با من ؟ من حقی در این رابطه ندارم ؟ نمی تونم برگردم شرکت کلیر . با رودلف صحبت کرده ام . کمی نوشابه نوشید و کمی دندان گزید و خشم از او عبور کرد ، کنترل او روی خودش فوق العاده بود . آتش را نگاه می کردیم . و شعله های نارنجی رنگ هیپنوتیزم مان کرده بود . او صحبت کرد :| - می تونم بپرسم از لحاظ مالی این کار چه سودی برامون داره ؟ - همه چیز رو عوض می کنه . - حقوق جدیدت چه قدره ؟ - سی هزار دلار در سال . - سی هزار دلار در سال او دوباره آن را با صدایی پایین تر تکرار کرد و گفت : - این کمتر از پولیست که من در می آورم . حقوق او سی و یک هزار دلار بود که ناگهان در سالهای آینده تغییر می کرد . پول زیاد دور از دسترس او نبود به خاطر مذاکره من قصد نداشتم درباره پول همدردی بشنوم . در حالی که سعی می کردم ریاکار به نظر نرسم گفتم : - تو به خاطر پول برای مصالح عمومی کار نمی کنی ، تا آنجا که به یاد دارم تو برای پول به دانشگاه پزشکی نرفتی . او مثل همه دانشجویان پزشکی درس را با هدف پول هدف نیست شروع کرد، او می خواست بشریت را کمک کند. مانند دانشجویان حقوق ، همه ما دروغگو بودیم . او به آتش نگاه می کرد و حساب و کتاب در مغزش انجام می داد . او شاید به اجاره خانه فکر می کرد . آپارتمان خیلی خوبی بود با دو و هزار چهارصد