نام کتاب: وکیل خیابانی
- تو سه سال دیگه شریک می شی . - معامله ای بهتر از آن پیدا کردم . می توانست پاسخی پیدا کند . چشمانش را با سرخوردگی تکان داد و گفت : - مایک تو نباید به خاطر یک حادثه خود را ببازی ؟ - من نمی بازم رودلف ، من فقط دارم به حیطه کار دیگری منتقل می شوم . - هیچ یک از هشت گروگان دیگر این کار را نکرده است . - خوش به حال آنها ، اگر خوشحال هستند من راضی هستم . تازه آنها در بحث دعاوی هستند و یک دسته عجیب ..| - کجا می خواهی بروی ؟ - یک کلینیک حقوقی نزدیک میدان لوگان ، تخصص قانون بی خانمان است . - قانون بی خانمانان ؟ - آره - چقدر پرداخت می کنند ؟ - خیلی زیاد ، می خواهی به یک کلینیک خدمتی کرده باشی ؟ - داری عقلت را از دست می دهی ؟ - فقط یک بحران کوچک رودلف ، من فقط سی و دو سالمه و خیلی زوده دچار دیوانه بازی های میانسالی بشوم . فکر می کنم به زودی از عهده اش بر بیایم. - یک ماه مرخصی بگیر برو برای بی خانمان ها کار کن ، این فکر را از سرت بیرون کن و بعد برگرد . وقت خوبی برای رفتن نیست . مایک نمی دونی چه قدر عقب هستم ! | - فایده ندارد ، رودلف شوخی نیست اگه شبکه ایمنی وجود داشته باشه ؟ - شوخی ؟ به خاطر شوخی این کار را می کنی؟ گفتم : کام ، ببین چه قدر لذت داره ، بدون نگاه کردن به ساعت کار کنی . - کلیر چه میشه ؟ او از اعماق قلبش نا امیدانه فریاد می کشید . او کلیر را نمی شناخت و ناشایسته ترین فرد در شرکت برای مصالحه بین زن و شوهر ها بود . گفتم :| - حال او خوبه ، من جمعه می خواهم بروم .

صفحه 90 از 314