شمارش شوند . او نظام آموزش شهر را هم زیر سوال برده تا بچه های بی خانمان هم تحت پوشش آموزش قرار گیرند . میانه او با مردم زیاد خوب نیست ولی او در طراحی دعاوی عمومی فوق العاده است . - و سوفیا ؟ - او یک مددکار اجتماعی است که کلاس شبانه در دانشکده حقوق مدت یازده سال گرفته او مثل یک وکیل فکر و عمل می کند . به خصوص وقتی کارمندان دولت را مسخره می کند . می شنوی که می گه من سوفیا مندوزا وکیل پایه یک هستم . روزی ده بار این را می گوید . - او منشی هم هست ؟ - نه ما منشی نداریم ، خودت باید تایپ کنی و پرونده درست کنی و قهوه آماده کنی . کمی جلو خم شد صدایش را پایین آورد و گفت : | - هر سه نفر ما مدت زیادی با هم بودیم مایکل و خیلی خسته شده ایم راستش را بخواهی چهره جدیدی با ایده های جدید لازم داریم . - پول پیشنهادی مسلما خیلی خوبه . سعی کردم کمی مزه بریزم او پوزخند زد و گفت : - تو بخاطر پول کار نمی کنی . برای روحت این کار را می کنی .
***
حمام شب وجدان مرا بیدار نگه داشت . آیا جرات داشتم دور شوم ؟ آیا جدا فکر می کردم کاری را قبول کنم که خیلی درآمد کمی داشته باشد ؟ عملا با میلیون ها دلار خداحافظی می کردم ، میزها و تعلقاتی که آرزویشان را داشتم به خاطرات و آرزوهای کمرنگ تبدیل می شدند . کار بدی نبود ، و با تمام شدن زندگی مشترک مناسب بود که تغییراتی اساسی در تمامی جوانب صورت
دهم .
فصل دوازدهم
سه شنبه با حالی مریض به سر کار رفتم و به پولی گفتم : - شاید سرما خورده باشم . پولی مانند همیشه می خواست مرا به تله بیاندازد . جزئیات را از من پرسید چه می دانم ، تب ، گلودرد یا سردرد ، همه اینها ، من اهمیتی نمی دادم ، آدم بهتر است حسابی مریض شود تا کار را در شرکت از دست بدهد .