بله سال اول دانشکده حقوق این اندیشه ما قابل تامل بود . بیش از نیمی از همکلاسی های من میل داشتند حقوق منافع عمومی را کار کنند ، وقتی فارغ التحصیل شدیم همه سراغ پول رفتند نمی دونم چی شد .
- دانشکده حقوق آدم را حریص می کند
- همین طور شرکت ما یک نامه ای داده که به آدم یکسال مرخصی می ده یک جور مرخصی تا به کار حقوق مصالح عمومی برسیم بعد از 12 ماه طوری بر می گردی سر کار انگار هیچ وقت کار را رها نکرده بودی . شماها این برنامه را ندارید؟
وارنر من مشکل داشتم . او راه حل خوب و درستی داد، دوازده ماه کار، من آدم جدیدی هستم سریع منحرف شدم آینده ام تامین است، گفتم :
- نه برای وکلا ، شنیده ام یکی دو شریک برای کارهای اداری یا اینطور کارها رفته اند و بعد چند سال برگشته اند ولی برای وکلا این طور نیست .
- موقعیت تو فرق می کنه ، تو خسته شدی که کم مانده بود بمیری ، چون عضو اول شرکت هستی، من پارتی بازی می کنم تو هم به آنها بگو مرخصی می خواهی یکسال بگیر و بعد برگرد سر کار. شاید مفید باشد .
سعی کردم او را آرام کنم ، او شخصیتی از نوع درجه یک داشت و خیلی حساس بود ، همیشه یک قدم با جر و بحث فاصله داشت، بخصوص با اعضای خانواده، به او گفتم:
- باید بروم.
او هم همین را گفت ، و قرار شد بعدا بیشتر صحبت کنیم . ناهار با رودلف و یک موکل در رستورانی عالی صرف کردیم . این یک ناهار کاری بود به خاطر وقت هم میتوانستیم مطالبه پول کنیم. رودلف چهارصد دلار در ساعت و من سیصد دلار در ساعت کار می کردیم، و می خوردیم، ناهار دو ساعت طول کشید و 1400 دلار برای موکل تمام شد.
شرکت ما حسابی با رستوران داشت، و به حساب شرکت می رفت و جایی در زیر زمین موشکافهای ما راهی برای گرفتن پول غذا از موکل پیدا می کردند . بعد از ظهر پشت سر هم تلفن و کنفرانس داشتم از طریق اداره خوب از عهده همه کارها بر می آمدم ، و حسابی صورتحساب نوشتم، تقریبا ساعت پنج بود که چند دقیقه وقت خالی پیدا کردم با پولی خداحافظی کردم و در را قفل کردم پرونده اسرارآمیز را باز کردم و یادداشت برداشتم از دزدیهای قانونی که فلش ها به ریوراوکز و دریک و سوئینی از همه طرف ختم می شد .
- دانشکده حقوق آدم را حریص می کند
- همین طور شرکت ما یک نامه ای داده که به آدم یکسال مرخصی می ده یک جور مرخصی تا به کار حقوق مصالح عمومی برسیم بعد از 12 ماه طوری بر می گردی سر کار انگار هیچ وقت کار را رها نکرده بودی . شماها این برنامه را ندارید؟
وارنر من مشکل داشتم . او راه حل خوب و درستی داد، دوازده ماه کار، من آدم جدیدی هستم سریع منحرف شدم آینده ام تامین است، گفتم :
- نه برای وکلا ، شنیده ام یکی دو شریک برای کارهای اداری یا اینطور کارها رفته اند و بعد چند سال برگشته اند ولی برای وکلا این طور نیست .
- موقعیت تو فرق می کنه ، تو خسته شدی که کم مانده بود بمیری ، چون عضو اول شرکت هستی، من پارتی بازی می کنم تو هم به آنها بگو مرخصی می خواهی یکسال بگیر و بعد برگرد سر کار. شاید مفید باشد .
سعی کردم او را آرام کنم ، او شخصیتی از نوع درجه یک داشت و خیلی حساس بود ، همیشه یک قدم با جر و بحث فاصله داشت، بخصوص با اعضای خانواده، به او گفتم:
- باید بروم.
او هم همین را گفت ، و قرار شد بعدا بیشتر صحبت کنیم . ناهار با رودلف و یک موکل در رستورانی عالی صرف کردیم . این یک ناهار کاری بود به خاطر وقت هم میتوانستیم مطالبه پول کنیم. رودلف چهارصد دلار در ساعت و من سیصد دلار در ساعت کار می کردیم، و می خوردیم، ناهار دو ساعت طول کشید و 1400 دلار برای موکل تمام شد.
شرکت ما حسابی با رستوران داشت، و به حساب شرکت می رفت و جایی در زیر زمین موشکافهای ما راهی برای گرفتن پول غذا از موکل پیدا می کردند . بعد از ظهر پشت سر هم تلفن و کنفرانس داشتم از طریق اداره خوب از عهده همه کارها بر می آمدم ، و حسابی صورتحساب نوشتم، تقریبا ساعت پنج بود که چند دقیقه وقت خالی پیدا کردم با پولی خداحافظی کردم و در را قفل کردم پرونده اسرارآمیز را باز کردم و یادداشت برداشتم از دزدیهای قانونی که فلش ها به ریوراوکز و دریک و سوئینی از همه طرف ختم می شد .