نام کتاب: وکیل خیابانی
دقیقه بعد راحت شدم و شروع کردم به فکر کردن مورد کای می خواست به دلایل مالی با کشیش تنها باشه من کی بودم و علاقه ام به آن خانواده چه بود؟ قیمت به سرعت بالا خواهد رفت.
پیاده رو شلوغ بود ، مردم به سرعت رد می شدند و باد به شدت به آنها می وزید . مادری با دو بچه از کنارم رد شدند که لباس های زیبایی به تن داشتند و دستهایشان را به هم داده بودند. آنها دیشب وقتی آنتاریو و خانواده اش در ماشین منجمد ، منوکسید کربن بی بو رو نفس می کشیدند و جان می دادند ، کجا بودند ؟ بقیه ما کجا بودیم ؟
دنیا داشت خراب می شد، همه چیز بی معنی بود ، کمتر از یک هفته طول نکشید که شش مرده خیابانی دیدم و من آماده تحویل این شوک نبودم . من یک وکیل سفید پوست خوب تربیت شده می رفتم با سرعت ثروتمند شوم و همه چیزهای خوب در دسترسم باشد! مسلما زندگی مشترکم دیگر به آخر رسیده بود ولی جبران می کردم. زنهای زیادی برای ازدواج پیدا می شد من نگرانی خاصی نداشتم .
میستر را به خاطر بر هم زدن زندگیم لعنت می کردم به مورد کای که وادارم کرده بود احساس گناه کنم . و به آنتاریو به خاطر شکستن قلبم .
ضربه ای روی پنجره مرا از جا پراند ، اعصابم خرد شده بود . مورد کای بود در برف کنار جدول ایستاده بود پنجره را باز کردم.
- میگه با دو هزار دلار کار را انجام می دهد هر پنج تا رو.
گفتم :
- باشه ، هرقدر باشه .
او ناپدید شد ، چند لحظه بعد برگشت . و پشت فرمان نشست و به سرعت راه افتادیم.
مراسم روز سه شنبه اینجا در کلیسا انجام می گیرد ، تابوتهای چوبی از جنس خوب می آوردند گل هم می آورند ، او سه هزار دلار می خواست . ولی من توانستم قانع اش کنم که مطبوعات می آیند و او خودش را در تلویزیون می بیند ، که خوشش آمد و دو هزار تا بد نیست.
- متشکرم مورد کای
- حالت خوبه ؟
- نه
به سوی دفترم رفتیم ، در راه حرف نزدیم .
***

صفحه 78 از 314