نام کتاب: وکیل خیابانی
- خیلی متاسفم مایکل .
- من هم هستم .
زیاد نمی توانستم حرف بزنم ، کلمات مشکل شده بودند و توافق کردیم بعدا ملاقات کنیم. به سمت کاناپه رفتم و یک ساعت بدون حرکت باقی ماندم. بعد به سوی ماشینم رفتم و پاک های غذا و اسباب بازی هایی را که برایشان خریده بودم بیرون آوردم .
***
چون مورد کای کنجکاو بود ظهر به دفتر آمد، او در زمان کارش به شرکتهای زیادی رفته بود و می خواست بداند میستر در کدام نقطه جان داده است من او را به گوشه و کنار اداره بردم و مختصرا جریان گروگانگیری را توضیح دادم . با ماشین او رفتیم . از ترافیک سبک یکشنبه خوشحال بودم چون مورد کای علاقه ای به کار بقیه ماشینها نداشت او به من گفت :
- مادر لونت برتون سی و هشت ساله است و محکومیت ده ساله بخاطر مواد مخدر داشته ولی مشخص نیست پدر یا برادرانش که بودند.
از او پرسیدم :
- منبع تو کیست ؟
- مادر بزرگش را در یک پروژه مسکن سازی پیدا کردم. بار آخر که او اونتا را دیده بود سه تا بچه داشت و او با مادرش مواد می فروخت و طبق گفته مادر بزرگش او رابطه اش را با دختر و نوه اش به دلیل فروش مواد مخدر قطع کرده بود .
- چه کسی آنها را دفن می کند ؟
- همان هایی که درون هاردی را دفن کردند .
- یک مراسم سنگین و خوب چه قدر خرج دارد ؟
- باید صحبت کرد. علاقه مند هستی ؟
- آره می‌خواهم ترتیب کار را بدهم.
***
ما در خیابان پنسیلوانا بودیم و از ساختمانهای عظیم اداری کنگره و مرکز حکومت عبور کرده بودیم . و نمی توانستیم زیر لب چند لعنت به احمق هایی که بیلیونها دلار از هر ماه هدر می دادند، دادیم. در حالی که مردم خانه نداشتند. چه طور چهار بچه معصوم در خیابانها می میرند و درست در زیر سایه مرکز

صفحه 74 از 314