نام کتاب: وکیل خیابانی
- چرا ، پارسال نه هزار دلار جمع کردیم ولی وقت می گیرد. ما می توانیم وکالت کنیم و پول جمع کنیم . سوفیا با مردم میانه خوبی نداره آبراهام یک خر کودن نیویورکی است فقط من هستم و شخصیت مغناطیسی من .
من امیدوارانه اما نه با نگرانی پرسیدم:
- خرجهای اضافی چی ؟
- تقریبا همه ی گروه های غیر انتفاعی گزارش سالانه با اعداد و ارقام می نوشتند .
- دو هزار در ماه ، بعد از مخارج و ذخیره اندک سه نفر ما هشتاد و نه هزار دلار را به طور مساوی تقسیم می کردیم . سوفیا خودش را شریک تمام عیار می داند . واقعا ما می ترسیم با او بحث کنیم من سی هزار تا به دست آوردم که آن طور شنیده ام متوسط حقوق یک وکیل مستمند است. به خیابان خوش آمدی .
بالاخره به دفترش رسیدیم ، و من رو به روی او نشستم بدون تردید پرسیدم :
- آیا فراموش کردی قبض حرارتی پرداخت کنی ؟
- احتما، ما تعطیلات آخر هفته زیاد کار نمی کنیم . پول صرفه جویی می شد . اینجا تقریبا نمی شود گرم یا سرد نگه داشت.
این فکر هرگز به ذهن کسی در دریک و سوئینی نرسیده بود. روزهای آخر هفته همه چیز تعطیل و صرفه جویی پول و ازدواج ها
- اگر اینجا زیاد راحت باشد موکلان از اینجا نمی روند پس زمستان ها سرد و تابستانها گرم است، و از ترافیک خیابان ها می کاهد. قهوه می خواهی؟
- نه متشکرم.
- شوخی می کنم. تو می دانی ما هیچ کاری نمی کنیم؟ بی خانمانها از ما بهترند. آب و هوا ما را آزار نمی دهد ، ما می دانیم وکلایمان سرد و گرسنه هستند ، پس چرا باید نگران این چیزها باشیم . آیا تو وقتی صبحانه می خوری احساس گناه می کنی؟
- بله !
او مانند مرد عاقلی لبخند زد که همه چیز را تجربه کرده است.
این خیلی عادی است، ما با وکلای جوان زیادی از شرکتهای بزرگ کار کرده ایم ، من آنها را تازه کارهای خیر خواه می‌نامم و آنها همیشه به من می گفتند در ابتدا علاقه به غذا خوردن را از دست داده اند. ولی تو به این مشکل غلبه می کنی .
او با دست به شکم خود زد . از او پرسیدم :

صفحه 70 از 314