او در حالی که به کرفس گاز می زد گفت :
- درانو.
مورد کای گفت :
- درانو ؟
مرد تکرار کرد :
- درانو .
- فامیلیت چیه ؟
- فامیلی ندارم ، خیلی فقیرم .
- چه کسی اسمت را درانو گذاشت ؟
- مامانم .
- چند ساله بودی اسمت را انتخاب کرد؟
- تقریبا پنج ساله .
- چرا درانو ؟
- او بچه ای داشت که هیچ وقت خفه نمی شد و همه اش گریه می کرد و نمیگذاشت کمی بخوابد من به بچه کمی درانو دادم.
او داستانش را گفت در حالی که سوپ را هم می زد. داستان خوب تمرین شده بود و خوب گفته شد. من یک کلمه هم باور نکردم ولی بقیه گوش می کردند و درانو لذت می برد. مورد کای پرسید:
- چه بلایی بر سر بچه اومد ؟
- مرد .
- برادرت بود ؟
- نه خواهرم بود .
- پس تو خواهرت را کشتی !
- اره ولی بعد از آن خوب می خوابیدم .
مورد کای به من چشمک زد، گویی او چنین داستانهایی را قبلا شنیده بود. من پرسیدم:
- کجا زندگی می کنی درانو؟
- اینجا در واشنگتن
- درانو.
مورد کای گفت :
- درانو ؟
مرد تکرار کرد :
- درانو .
- فامیلیت چیه ؟
- فامیلی ندارم ، خیلی فقیرم .
- چه کسی اسمت را درانو گذاشت ؟
- مامانم .
- چند ساله بودی اسمت را انتخاب کرد؟
- تقریبا پنج ساله .
- چرا درانو ؟
- او بچه ای داشت که هیچ وقت خفه نمی شد و همه اش گریه می کرد و نمیگذاشت کمی بخوابد من به بچه کمی درانو دادم.
او داستانش را گفت در حالی که سوپ را هم می زد. داستان خوب تمرین شده بود و خوب گفته شد. من یک کلمه هم باور نکردم ولی بقیه گوش می کردند و درانو لذت می برد. مورد کای پرسید:
- چه بلایی بر سر بچه اومد ؟
- مرد .
- برادرت بود ؟
- نه خواهرم بود .
- پس تو خواهرت را کشتی !
- اره ولی بعد از آن خوب می خوابیدم .
مورد کای به من چشمک زد، گویی او چنین داستانهایی را قبلا شنیده بود. من پرسیدم:
- کجا زندگی می کنی درانو؟
- اینجا در واشنگتن