در دریک و سوئینی هر وکیل پرونده های جاری را در دفترش معمولا در جایی با قفل و کلید نگه می داشت. تنها پرونده های مختومه توسط بقیه قابل بررسی بود هیچ وکیلی مجبور نبود پرونده ای را به وکیل دیگر نشان دهد مگر آنکه یک شریک ارشد یا عضو کمیسیون اجرایی درخواست کرده باشد.
پرونده تخلیه خانه که من دنبالش بودم هنوز پرونده جاری محسوب می شد و پس از جریان میستر مطمئن بودم به خوبی از آنها مراقبت می شود . یک کمک وکیل را دیدم که برگ های اوزالیدی را پشت میز کنار محوطه منشی ها مطالعه می کرد و از او پرسیدم کجا می توانم دفتر برادن چانس را پیدا کنم، او به دری آن طرف راهرو اشاره کرد.
تعجب کردم چانس را پشت میزش دیدم که ظاهر وکیل گرفته می نمود . ورود ناگهانی من او را ناراحت کرد ، و حق هم با او بود . صحیح آن بود که قبلا تماس بگیرم و قرار ملاقات بگذارم نگران نبودم، از من نخواست بنشینم ولی این کار را کردم و این کار حال او را عوض نکرد.
او با حالتی رنجیده پرسید:
- یکی از گروگانها بودی ؟
- بله بودم.
- لابد خیلی وحشتناک بوده!
- حالا دیگه تموم شده. آدمی که تفنگ داشت مرحوم آقای هاردی از انباری در چهارم فوریه اخراج شده بود. آیا این از حکم های تخلیه شما بوده؟
- بله همین طوره.
او حاضر جوابانه صحبت کرد به دلیل حالات او حدسی زدم که پرونده را در طول روز دستکاری کرده و شاید آن را خوب مطالعه کرده بود. البته به همراه آرتور و روسای دیگر پرسیدم:
- چه چیزی درباره او دارید؟ آیا او غاصب محسوب می شد؟
- مسلما همین طور بوده. همه آنها غاصب هستند . موکل ما سعی می کرد آن آشغالدانی را مرتب کند.
- مطمئنید او یک غاصب بوده؟
چانه اش پایین افتاد و چشمانش قرمز شد بعد نفس عمیقی کشید و گفت:
- شما دنبال چه هستید ؟
- می تونم پرونده رو ببینم ؟
- نه به شما ربطی نداره
- شاید ربط داشته باشد .
پرونده تخلیه خانه که من دنبالش بودم هنوز پرونده جاری محسوب می شد و پس از جریان میستر مطمئن بودم به خوبی از آنها مراقبت می شود . یک کمک وکیل را دیدم که برگ های اوزالیدی را پشت میز کنار محوطه منشی ها مطالعه می کرد و از او پرسیدم کجا می توانم دفتر برادن چانس را پیدا کنم، او به دری آن طرف راهرو اشاره کرد.
تعجب کردم چانس را پشت میزش دیدم که ظاهر وکیل گرفته می نمود . ورود ناگهانی من او را ناراحت کرد ، و حق هم با او بود . صحیح آن بود که قبلا تماس بگیرم و قرار ملاقات بگذارم نگران نبودم، از من نخواست بنشینم ولی این کار را کردم و این کار حال او را عوض نکرد.
او با حالتی رنجیده پرسید:
- یکی از گروگانها بودی ؟
- بله بودم.
- لابد خیلی وحشتناک بوده!
- حالا دیگه تموم شده. آدمی که تفنگ داشت مرحوم آقای هاردی از انباری در چهارم فوریه اخراج شده بود. آیا این از حکم های تخلیه شما بوده؟
- بله همین طوره.
او حاضر جوابانه صحبت کرد به دلیل حالات او حدسی زدم که پرونده را در طول روز دستکاری کرده و شاید آن را خوب مطالعه کرده بود. البته به همراه آرتور و روسای دیگر پرسیدم:
- چه چیزی درباره او دارید؟ آیا او غاصب محسوب می شد؟
- مسلما همین طور بوده. همه آنها غاصب هستند . موکل ما سعی می کرد آن آشغالدانی را مرتب کند.
- مطمئنید او یک غاصب بوده؟
چانه اش پایین افتاد و چشمانش قرمز شد بعد نفس عمیقی کشید و گفت:
- شما دنبال چه هستید ؟
- می تونم پرونده رو ببینم ؟
- نه به شما ربطی نداره
- شاید ربط داشته باشد .