- فکر می کنید خانواده او شکایت می کند؟ اگر این طور باشد شاید بهتر باشد من بروم.
- خانواده ای در کار نیست و از شکایت هم خبری نیست. من می تونستم کمی سر و صدا به راه بیاندازم. فکر می کنم پلیسی که او را کشته سفید پوست بوده پس میتونستم چند دلار کاسب بشم و شاید مسئله را رتق و فتق می کردم ولی کار جالبی نبود.
او دستهایش را بالای میز تکان داد و گفت:
- خدا می دونه خودم چقدر کار دارم.
- من هرگز آن پلیس را ندیدم.
- اگر برای شکایت به اینجا آمدی فراموشش کن.
- نمی دانم برای چه اینجا آمدم. صبح رفتم دفترم و اتفاقی نیافتاد ولی نمی تونستم خوب فکر کنم.
سوار ماشین شدم و اینجا آمدم. او سرش را به آهستگی تکان داد گویی سعی می کرد بفهمد.
- قهوه می خوری؟
- نه متشکرم ، شما آقای هاردی را خوب می شناختید؟
- بله دوون مشتری همیشگی بود.
- الان کجاست؟
- شاید در سردخانه عمومی شهر واشنگتن.
- اگه خانواده ای نداشته باشه چه اتفاقی می افته ؟
- او را به عنوان بی کس دفن می کنند در کتاب حقوق به عنوان دفن ولگردها آمده و قبرستانی نزدیک استادیوم PFK هست که این آدم ها را اونجا می برند شاید باور نکنی تعداد افرادی که به این عنوان اون جا دفن می شوند.
- حتما همین طوره.
- در واقع در مورد جوانب زندگی بی خانمانها متعجب می شوی
- می دونستی ایدز داره یا نه؟
سرش را عقب برد به سقف نگاه کرد و گفت :
- چرا؟
- پشت سرش ایستاده بودم وقتی پشت جمجمه اش ترکید و صورتم پر خون شد به همین دلیل می پرسم
- خانواده ای در کار نیست و از شکایت هم خبری نیست. من می تونستم کمی سر و صدا به راه بیاندازم. فکر می کنم پلیسی که او را کشته سفید پوست بوده پس میتونستم چند دلار کاسب بشم و شاید مسئله را رتق و فتق می کردم ولی کار جالبی نبود.
او دستهایش را بالای میز تکان داد و گفت:
- خدا می دونه خودم چقدر کار دارم.
- من هرگز آن پلیس را ندیدم.
- اگر برای شکایت به اینجا آمدی فراموشش کن.
- نمی دانم برای چه اینجا آمدم. صبح رفتم دفترم و اتفاقی نیافتاد ولی نمی تونستم خوب فکر کنم.
سوار ماشین شدم و اینجا آمدم. او سرش را به آهستگی تکان داد گویی سعی می کرد بفهمد.
- قهوه می خوری؟
- نه متشکرم ، شما آقای هاردی را خوب می شناختید؟
- بله دوون مشتری همیشگی بود.
- الان کجاست؟
- شاید در سردخانه عمومی شهر واشنگتن.
- اگه خانواده ای نداشته باشه چه اتفاقی می افته ؟
- او را به عنوان بی کس دفن می کنند در کتاب حقوق به عنوان دفن ولگردها آمده و قبرستانی نزدیک استادیوم PFK هست که این آدم ها را اونجا می برند شاید باور نکنی تعداد افرادی که به این عنوان اون جا دفن می شوند.
- حتما همین طوره.
- در واقع در مورد جوانب زندگی بی خانمانها متعجب می شوی
- می دونستی ایدز داره یا نه؟
سرش را عقب برد به سقف نگاه کرد و گفت :
- چرا؟
- پشت سرش ایستاده بودم وقتی پشت جمجمه اش ترکید و صورتم پر خون شد به همین دلیل می پرسم