فقط پانزده دقیقه و بعضی دیگر چندین ساعت طول می کشد اما آرتور اظهار کرد که اصلا مانعی ندارد از اینکه قرا بود چهارصد وکیل موسسه دریک و سویینی برای حمایت از بی خانمانها بر سر سیاستمداران و بروکراتها بریزند برای آن عالیمقامان واقعا احساس تاسف و دلسوزی می کردم. آرتور تقریبا دو ساعت در دفتر کارم ماند و به حرفهایم گوش داد و در نهایت از اینکه اینقدر وقت مرا گرفته عذرخواهی کرد. هنگام خداحافظی چهره اش شاد و خوشنود به نظر می رسید او داشت با هدفی تازه و با ماموریتی کاملا جدید به سوی دفتر کارش می رفت. من او را تا مقابل اتومبیلش بدرقه کردم و سپس به طرف دفتر کار مورد کای دویدم تا همه چیز را برایش تعریف کنم. عمه مگان خانه ای بزرگ در ساحل دلاور نزدیک فنویک آیلند واقع در مریلند داشت مگان برایم تعریف کرده بود که آنجا یک خانه دو طبقه قدیمی با سه اتاق خواب بزرگ و ایوانی دل انگیز که تا کرانه ساخل اقیانوس کشیده شده می باشند. واقعا که مکان قشنگی برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به نظر می رسید. اواسط ماه مارس بود و هوا هنوز سرد بود. بنابراین می توانستیم در آنجا کنار آتش شومینه بنشینیم و کتاب بخوانیم. مگان عمدا بر روی سه خوابه بودن آن خانه قدیمی تاکید کرد، زیرا می خواست خاطر نشان کند که حریم خلوت و تنهایی هر سه ما حفظ خواهد شد. او می دانست که من به خاطر شکست در ازدواج اولم، از لحاظ روحی کمی آسیب دیده ام به همین علت نمی خواست ذهن مرا بیهوده آشفته کند. ما جمعه بعد از ظهر واشینگتن را ترک کردیم البته مگان با هواپیما و من و رابی که همراه یک بسته بیسکویت خوشمزه در صندلی عقب اتومبیل نشسته بودیم از تصور اینکه قرار است سه روز دلپذیر را به دور از خیابانهای کثیف و شلوغ در کنار ساحلی زیبا و دلپذیر بگذراند چشمانش از شادی برق می زدند قرار بود دوشنبه بعد از ظهر او را به موسسه ای به نام ایسترود نزدیک ایستول کپیتول که مرکز بازپروری و ترک اعتیاد زنان می باشد تحویل بدهیم. با نفوذ یکی از دوستان موردکای توانسته بودیم برای رابی در آنجا اتاقی کوچک و گرم و نرم همراه با یک تختخواب تمیز و خشک حداقل برای مدت نود روز بگیریم. قبل از اینکه شهر را ترک کنیم او در موسسه نوآمی حمام کرده و لباسهای نو و تمیز برتن کرده بود. مگان تمام سوراخ سنبه های کیف و لباسهایش را گشته اما هیچ مواد مخدری داخل آن ها پیدا نکرده بود گرچه این نوعی تجاوز به حریم خصوصی افراد محسوب می شد اما این قبیل قواعد اخلاقی در مورد معتادان کمی فرق می کرد.