- حداکثر شش ماه و هیچ مذاکره ای را در این باره نخواهیم پذیرفت. ببینید عالیجناب آنها تا سر حد مرگ ترسیده اند، آنها می ترسند اما ما نمی ترسیم. پس چرا باید در مورد هر چیزی با آنها توافق کنیم. من ترجیح می دهم که آنها را به دادگاه و در برابر هیئت منصفه بکشم. - هیئت منصفه ای در کار نخواهد بود. قاضی در برابر من ایستاد، در چشمانم نگریست و در ادامه سخنانش گفت: . آیا شما با شش ماه تعلیق موافقید؟ - بله ولی آنها باید مبلغ غرامت مرگ لونتا و فرزندانشان را نیز بپردازند. قاضی از موردکای پرسید: - شما چه مبلغی را پیشنهاد می کنید؟ - پنج میلیون دلار. ما می توانیم بیش از این را در برابر هیئت منصفه از آنها بگیریم. قاضی دی اریو متفکرانه به طرف پنجره رفت چانه اش را خاراند و گفت: - هیئت منصفه با این مبلغ موافقت خواهد کرد. می توانم از همین الان پنج میلیون را ببینم. مورد کای گفت: - اما من می توانم بیست میلیون را ببینم. قاضی پرسید: - این پول به چه کسی خواهد رسید؟
موردکای گفت:
- هنوز مطمئن نیستیم اما باید وزارت لونتا را پیدا کنم حتی تصور این مسئله هم برایم مثل یک کابوس می باشد. | - دستمزد خودتان چه قدر است؟ - بیست درصد این مبلغ متعلق به یکی از معتمدین ما در نیویورک است. قاضی در اتاق شروع به قدم زدن کرد سپس دستانش را پشت سرش حلقه کرد و گفت: - شش ماه تعلیق خیلی کم است. - ما فقط با این مدت تعلیق موافقیم. - بسیار خب، من باید با آنها صحبت کنم. جلسه خصوصی ما با دی اریو کمتر از پانزده دقیقه طول کشید اما جلسه مدعی علیه ها یک ساعت تمام به درازا کشید. البته آن هم به این علت بود که حتما مشغول چانه زدن بر سر پول بودند.