- بسیار خب عالیجناب، بر اساس تحقیقات ما آنها تقریبا یک ماه است که بی سرپناه می باشند اگر به هر
کدام آنها پنج هزار دلار بدهیم می توانند مکانی نسبتا خوب برای خود پیدا کنند. دی اریو گفت: - این خیلی کم است، آقای گرین شما حرفی برای گفتن دارید؟ - بله عالیجناب این مبلغ بسیار ناچیز است، دوباره مجبورم به تصمیمی که هیئت منصفه در این مورد اتخاذ می کند اشاره کنم. من به راحتی می توانم با تصویب هیئت منصفه برای هر کدام آن پانزده مستاجر مبلغ پنج هزار دلار غرامت بگیرم. قاضی به موردکای گفت: - بیست و پنج هزار دلار سپس رو به آرتور کرد و گفت: - من تصور می کنم که شما باید این مبلغ را بپردازید زیرا کاملا منطقی می باشد. - بیست و پنج هزار دلار برای هر کدام از آن پانزده نفر؟ ناگهان همه افراد حاضر در جلسه شروع به صحبت با یکدیگر کردند. دی اریو با صدای بلند گفت: - همان که گفتم، لطفا با هم صحبت نکنید. نمایندگان شرکت در یک و سویینی معتقد بودند که در این مورد می بایست دو مدعی علیه دیگر نیز در نظر گرفته شود اما کاملا واضح بود که فقط شرکت در یک و سویینی باید این مبلغ را بپردازند. گانتری آرام و بی تفادت نشان می داد زیرا پول او در خطر نبود. شرکت ریوراو کز نیز مسلما در صورت عدم رسیدن به توافق در جلسه امروز برای فرار از پرداخت غرامت حتما شکایتنامه ای را علیه وکلای در یک و سویینی تنظیم می کردند. آرتور سرانجام گفت: - بسیار خب ما با پرداخت بیست و پنج هزار دلار موافقیم. بنابراین آنها مجبور بودند در مجموع سیصد و هفتاد و پنج هزار دلار غرامت به پانزده مستاجر بپردازند. دی اریو زیرک ترین قاضی ای بود که من تا به حال دیده بودم. او می دانست که دقیقا چه موقع موضوع پرداخت غرامت ها را مطرح کند و می دانست که چگونه باید انگشتش را بر روی نقطه ضعف آنها بگذارد. اما از طرفی دیگر پرداخت این مبلغها در برابر در آمد سالیانه موسسه در یک و سویینی هیچ بود. سال گذشته هنگامی که من هنوز با آنها کار می کردم درآمد سالیانه هر یک از هشتصد نفر کارمند شرکت با احتساب سود سالیانه در کل، چهارصد هزار دلار می رسید از آنجایی که در آن موقع با من هنوز برای آنها کار می کردم چنین پولی هنگفتی نصیب من شده بود. قاضی دی اریو خطاب به همه گفت: