نام کتاب: وکیل خیابانی
بازتاب عمل زشت من متوجه موسسه آنها و موکلشان یعنی شرکت ریوراو کز شده بود. آرتور اظهار کرده بود که من یک جانی حرفه ای نیستم و آنها نیز به راحتی می توانند از خطای من بگذرند اما مسئله اصلی این است که من یک وکیل خوب می باشم درست به همین علت باید مجازات می شدم. آرتور در پایان این نکته را نیز خاطرنشان کرد که آنها تحت هیچ شرایطی از شکایت اخلاقی خویش علیه من صرفنظر نخواهند کرد. صحبت های او کاملا منطقی بود و مرا قانع کرد نمایندگان شرکت ریوراوکز بیشتر از نمایندگان موسسه دریک و سویینی عصبانی و سر سخت به نظر می رسیدند. پس از تمام شدن اظهارات آرتور، قاضی دی آریو از من پرسید: - آقای بروک، آیا شما حرفی برای گفتن دارید؟ من از قبل هیچ حرفی برای گفتن آماده نکرده بودم و به همین علت می ترسیدم از جا برخیزم و مستقیمان به چشمان آرتور نگریسته و گفتم: - آقای جاکوبز من همیشه برای شما احترام خاصی قائل بوده و هستم. من در دفاع از خویش چیزی برای گفتن ندارم و می دانم که با برداشتن آن پرونده خطای بزرگی را مرتکب شده ام و از آن پس هزاران بار آرزو کرده ام که ای کاش چنین کاری را انجام نداده بودم. قصد من از برداشتن آن پرونده دستیابی به اطلاعاتی بود که تصور می کردم برادن چانس آنها را مخفی کرده است. اما این چیزی از گناه من نمی کاهد. من از شما بقیه همکارانم در موسسه و همچنین موكلتان شرکت ریوراو کز معذرت می خواهم. سپس نشستم و سرم را پایین انداختم اصلا قادر نبودم در چشمان آنها نگاه کنم. موردکای بعد ها به من گفت که تواضع و فروتنی من در پذیرفتن خطای خویش و عذرخواهی از آنها همه را تحت تاثیر قرار داده بود. اندکی بعد قاضی دی اریو عمل بسیار زیرکانه ای را انجام داد. او بلافاصله به سراغ مسئله بعدی که شکایت ما از شرکت در یک و سویینی بود پرداخت. موردکای قبلا این موضوع را به قاضی گفته بود. قضی دی اریو گفت: - آقای جاکوبز اگر شما واقعا می خواهید به تمام مفاد پرونده دادرسی رسیدگی شود پس باید با پرداخت غرامت به مستاجرین موافقت کنید. برای اینکه در این مورد نیز به توافق برسیم شما چه مبلغی را برای غرامت به مستاجرین پیشنهاد می کنید؟ آرتور با رافتر و مالامود آهسته مشورت کرد سپس گفت:

صفحه 300 از 314