نام کتاب: وکیل خیابانی
متری دادگاه او نزدیک شوند. او همچنین از جنگجال و رسوایی ای که این پرونده به پا کرده خیلی عصبانی می باشد و می خواهد هر چه سریعتر جلوی هوچی گری های مطبوعات را بگیرد. - اما جلسات دادرسی می بایست در معرض دید همگان قرار گیرد. - بله اما او از این قبیل کارها خوشش نمی آید، شاید هم پرونده را مهر و موم کرده و ببندد، البته بعید می دانم چنین کاری بکند. - پس او می خواهد که طرفین دعوی به توافق برسند؟ - بله، البته که می خواهد، او یک قاضی است، این طور نیست؟ هر قاضی دلش می خواهد که طرفین دعوی با هم مصالحه کرده و به توافق برسند. - نظر او در باره این پرونده دادرسی چیست؟ - او هرگز درباره نظرات و عقایدش به کسی چیزی نمی گوید با این وجود مایل است که هر سه آن مدعی علیه ها را نیز در دادگاه حضور داشته باشند. علاوه بر این فردا قرار است آن آدم رذل و شریر را هم در دادگاه ببینم. - گانتری؟ - بله من با وکیلش صحبت کردم، قردا او هم به دادگاه می آید. | - آیا او می داند که جلوی در دادگاه همه را تفتیش بدنی می کنند؟ - احتمالا زیرا او قبلا هم به دادگاه احضار شده بود من و آرتور در مورد اعمال پست و نفرت انگیز او با قاضی صحبت کرده ایم. او هیچ واکنشی نشان نداد زیرا در عمرش از این جور آدمها زیاد دیده است. به هر حال او اعضای هیئت منصفه را می شناخت و می داند که آنها چه تصمیمی اتخاذ می کنند. به نظر شما در مورد من چیست؟ موردکای مکثی طولانی کرد تا بتواند کلمات مناسبی را برای ادای منظورش بیابد، کلماتی که واقع گرایانه و در عین حال دلگرم کننده باشند، او گفت: . او در این مورد کاملا جدی است. در کلمات او هیچ مورد دلگرم کننده ای نیافتم، به او گفتم: - موضوع چیست مورد کای؟ خواهش می کنم به من بگو، آیا سر من هم قرار است بالای دار برود؟ - ببین مایکل، تو به خاطر اجرای قانون و دفاع از مظلوم پرونده ای را برداشته ای، تو اصلا نمی خواستی آن را بدزدی بلکه می خواستی آنرا برای یکی دو ساعت قرض بگیری و سپس سر جایش برگردانی انگیزه کار تو در خور ستایش است اما نفس کار دزدی نامیده می شود.

صفحه 287 از 314