منظور مورد کای از ناحیه قضایی واشینگتن این بود که اگر کار آنها به دادگاه می کشید نابودیشان حتمی
بود.
آرتور دوباره گفت: - ما می توانیم بیشتر با یکدیگر مذاکره کنیم، نظر شما در مورد مبلغ غرامت چیست؟ من و موردکای بر سر این موضوع قبلا خیلی صحبت کرده بودیم و به این نتیجه رسیده بودیم که ده میلیون دلار غرامت کاملا منصفانه به نظر می رسد. اما مطمئن نبودیم که آنها با این مبلغ موافق باشند. موردکای گفت: - یک میلیون دلار برای هر کدام آنها. آنها ناباورانه به او نگریستند. سکوتی سنگین بر اتاق حکمفرما شده بود سرانجام رافتر سکوت را شکست و با صدای بلند که همه بشنودند گفت: - پنج میلیون؟ موردکای با خونسردی گفت: - بله پنج میلیون دلار، یعنی برای هر کدامشان یک میلیون دلار هر چهار تای آنها بلافاصله نکته ای را بر روی کاغذ یادداشت کردند سپس آرتور شروع به تشریح وضعیت خیابانها در فصل زمستان کرد و برف و باران را عامل اصلی مرگ لونتا و کودکانش ذکر کرد. او سعی داشت موردکای را موردکای را متقاعد کند که آنها می توانند با بهانه کردن سرما و باد و بوران بی گناهی خویش را در مرگ آن پنج نفر بی خانمان ثابت کنند اما موردکای با قاطعیت گفت: - آقایان محترم مطمئن باشید که اعضای هیئت منصفه می دانند که در ماه فوریه برف می بارد، در ماه فوریه هوا خیلی سرد است، که در ماه فوریه باد و بوران هر موجود زنده ای را که در خیابانها سرگردان باشد از پا در می آورد در طی چند جلسه که هر بار موردکای به نام هیئت منصفه اشاره کرد بود رنگ از چهره هر چهار تای آنها پریده بود. موردکای به من گفت: به آنها واقعا از محاکمه در دادگاه می ترسند. موردکای به ایشان گفته بود که با در دست داشتن مدارک و شواهد کافی می تواند آنها را محکوم کند به خصوص اینکه آنها عمدا یا سهوا موکلین او را به گونه ای غیر قانونی از محل زندگی شان بیرون انداخته