اختیار داشت آنها می توانستند برای این مشکل بزرگ نیز راه حلی بیابند بنابراین آرتور در کمال خونسردی گزارشها را دوباره بر روی میز گذاشت و گفت: - من فکر می کنم که این سر نخ می تواند ما را به پرونده های گمشده برساند. آرتور کاملا با اعتماد به نفس صحبت می کرد زیرا آنها شاهدی داشتند که مرا هنگام برداشتن مدارک نزدیک دفتر کار چانس دیده بود بنابراین دلایل و مدارک کافی برای متهم کردن من داشتند مورد کای گفت: - هیچ شاهدی وجود ندارد. همه چیز کاملا تصادفی بود؟ آرتور از او پرسید: . آیا شما می دانید که پرونده مفقود شده کجاست؟ - نه - ما اصلا علاقه ای به زندان کردن آقای مایکل بروک نداریم. - پس چرا می خواهید به او اتهام دزدی وارد کنید؟ - ما امروز برای همین اینجا جمع شده ایم که بتوانیم هم برای مسئله سرقت و هم برای جریان دادرسی راه حلی مناسب بیابیم - پیشنهاد بسیار خوبی است، حالا به نظر شما برای رسیدن به توافق از کجا باید شروع کنیم؟ رافتر یک پوشه ده برگه ای را که پر از جداول و نمودارهای رنگارنگ بود در برابر من روی میز گذاشت. منظور از تمام این نمودار ها و جداول این بود که ثابت کنند مرگ کودکان و جوانان و مادران کم سواد در جریان دادرسی از اهمیت قانونی برخوردار نیست. واضح بود که عزیز دردانه های شرکت در یک و سویینی هم مثل بقیه محقیقن شرکت های بزرگ ساعتهای بسیار صرف تحقیق در مورد نحوه پرداخت غرامت در کل ایالت متحده کرده بودند. یک سال تحقیق، پنج سال تحقیق یا ده سال تحقیق. در وجب به وجب خاک ایالتهای این کشور بزرگ و پهناور شهر به شهر و اکنون آقایان به این نتیجه رسیده بودند که هیئت منصفه مبلغ بسیار ناچیزی به عنوان غرامت مرگ تعدادی بچه ها مهد کودک چیز زیادی نیست، در حدود چهل و پنج هزار دلار بود که البته در جنوب و غرب کمتر از این مقدار و در کالیفرنیا و شهرهای بزرگتر اندکی بیشتر دریافت می شد. کودکان مهد کودک کار نمی کردند و هیچ منبع درآمدی نداشتند بنابر این دادگاه نمی توانست میزان در آمد آنها را در آینده پیش بینی کند.