نام کتاب: وکیل خیابانی
داد که حتما آنها را هم پیدا می کند و به نزدمان بیاورد نقشه ما این بود که برای هر کدام از این مستاجرین مفلوک یک پرونده مجزا درست کنیم. البته می بایست برای رسیدن به این هدف از مقاله های روزنامه پست نیز استفاده می کردیم. ما می دانستیم که کلوین لم یکی دیگر از همان مستاجرین در مرکز باز پروری انجمن زندگی می کند، اما موضوع مهم تر این بود که ما فقط توانستیم او و مارکیز دیز را پیدا کنیم و هنوز بقیه مستاجرین را نیافته بودیم. البته در جریان این دادرسی پول زیادی گیر آنها نمی آمد ما می توانیم هر کدام آنها را به بیست و پنج هزار دلار راضی کنیم. اما پرونده هایی که درست می کردیم می توانست مدعی و الیه های ما را به کلی از هستی ساقط کند من هنوز هم امیدوار بودم که پلیس به جمع کردن بی خانمانها از خیابانها ادامه دهد زیرا تنها به این طریق ممکن بود بقیه مستاجرین را پیدا کنیم. قبل از اینکه دیر دفتر کار ما را ترک کند موردکای به او هشدار داد که در این مورد به هیچ وجه با کسی صحبت نکند. من پشت میزی که نزدیک میز سوفیا قرار داشت نشستم و شکایت نامه ای را در سه صفحه از طرف موکل جدیدمان بر علیه آن سه مدعی و علیه ای که موکلان را به گونه ای غیر قانونی از منزلشان بیرون انداخته بود تایپ کردم سپس یک شکایت نامه دیگر را نیز برای کلوین لم تنظیم کردم و هنگامی که کارم تمام شد هر دوی این شکایت نامه را در حافظه کامپیوتر بایگانی کردم اگر می توانستم بقیه مستاجرین را هم بیابیم نام آنها را هم وارد شکایت نامه می کردم. تقریبا قبل از ظهر بود که زنگ تلفن به صدا در آمد و از آنجایی که سوفیا داشت با یک خط دیگر صحبت می کرد خود من می بایست به تلفن پاسخ بدهم بنابر این گوشی را برداشته و گفتم: - لگال کلینیک بفرمایید؟ مرد مسنی از آن سوی خط با لحنی موقرانه گفت: - من آرتور جاکوبز وکیل موسسه دریک و سویینی هستم، من می خواهم با آقای مورد کای گرین صحبت کنم. با لحنی آرام گفتم: - بله حتما سپس به آهستگی از جایم بر خواستم به دفتر مور کای رفتم. او تا مرا دید گفت: - موضوع چیست؟ - آرتور جاکوبز تلفن کرده و می خواهد با تو صحبت کند. - او دیگر کیست؟

صفحه 277 از 314