نام کتاب: وکیل خیابانی
- مطمئن باش که او از جایش تکان نخواهد خورد. . خوب است من تا چهل و پنج دقیقه دیگر باز می گردم با عجله از دفتر کارم خارج شدم و با ماشین به سرعت به طرف جرج تاون راندم بلافاصله با محل کار کلیر تماس گرفتم، او در بین کلاسهایش مشغول استراحت بود از من پرسید: - چه اتفاقی افتاده؟ - من به دوربین فیلمبرداریت احتیاج دارم در ضمن خیلی هم عجله دارم. کلیر در حالی که سعی می کرد از موضوع سر در بیاورد آرام و آهسته گفت: - دوربین در جای همیشگی اش می باشد برای چه کاری آن را می خواهی؟ - می خواهم از شاهدی هنگام بیان اظهاراتش فیلمبرداری کنم می توانم آن را برای مدتی کوتاه از تو قرض بگیرم؟ - بله حتما - آیا هنوز هم دوربین در اتاق نشیمن می باشد؟ - بله - آیا قفل خانه را عوض کرده ای؟ - نه خیالم راحت شد زیرا هنوز هم کلیدهای منزل او را داشتم. - شماره در بازکن چه طور؟ - نه آن را عوض نکرده ام، هنوز همان شماره سابق می باشد. - متشکرم، بعدا با تو تماس می گیرم. *** ما مارکیز دیزر را به اتاقی بدون اثاثیه اما پر از قفسه هایی مملو از پرونده های قطور بردیم و سپس او را بر روی صندلی پشت به دیواری سفید رنگ نشاندیم من از او فیلمبرداری می کردم سوفیا اظهاراتش را ضبط می کرد و موردکای نیز از او سوالات گوناگون می پرسید مارکیز عین همان جواب ها را تحویلمان داد. فیلمبرداری تنها سی دقیقه طول کشید و در طی این مدت ما توانستیم تمام سوالات اساسی را که در جریان دادرسی کمک می کرد از او بپرسم و جوابی که عین می خواستیم در بافت کنم دیزر تصور می کرد که محل زندگی دو مستاجر دیگری که آنها را هم از آنجا بیرون انداخته بودند می داند. بنابراین به ما قول

صفحه 276 از 314