- ما داریم بر روی پرونده ای کار می کنیم که در آن اشاره به اخراج مستاجرین ساختمانی متروکه در تقاطع خیابان فلوریدا و نیویورک شده است.
او گفت:
- منم اونجا زندگی می کردم. کمی خیالم آسوده شد بنابراین نفسی راحتی کشیدم و به حرفهای مورد کای گوش دادم - شما واقعا آنجا زندگی می کردید؟ - آره اما اونا بیرونم کردند. - بله، بسیار خب به همین علت است که ما در گیر رسیدگی به این پرونده هستیم، ما باید بقیه مستاجرین این ساختمان صحبت کرده و معتقدیم که بیرون انداختن آنها از محل زندگی شان غیر قانونی بوده است.
- درسته
- شما چه مدت آنجا زندگی کرده اید؟ . حدود سه ماه - آیا شما اجاره بهایتان را مرتب می پرداختید؟ - معلومه که می پرداختم. - آن را به چه کسی می پرداختید؟ - به مردی که اسمش جانی بود. - چه قدر می پرداختید؟ - ماهی صد چوب همه اش نقد - چرا پول نقد می پرداختید؟ - چون نمی خواست این موضوع جایی ثابت بشه - آیا مالک ساختمان را می شناسید؟ - نه. او بدون کوچکترین مکثی پاسخ منفی اش را ادا کرده بود بنابراین برای من جای شکی باقی نماند که او حقیقتا تیلمن گانتری را نمی شناسد بنابراین نمی داند چه خطری او را تهدید می کند موردکای صندلی اش را پیش کشید و در برابر آقای دیز نشست و به گونه ای کاملا جدی با او مشغول صحبت کردن شد او به آقای دیز گفت: - ما می خواهیم که وکالت شما را به عهده بگیریم.