نام کتاب: وکیل خیابانی
شدت ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. اگر ما در محاکمه پیروز می شدیم می توانستیم به خاطر بیرون کردن لونتا و فرزندانش از آپارتمان و مرگ آنها تقاضای ده میلیون دلار خسارت کنیم که در آن صورت تقریبا تمام این مبلغ به کیتو می رسید. گرچه لونتا با مردان زیادی رابطه داشته اما کیتو اولین کسی بود که ادعا می کرد پدر سه فرزند آخری او می باشد. این مبلغ پول میتوانست هر ولگرد خیابانی را وسوسه کند که خودش را به عنوان پدر فرزندان لونتا بیجاره معرفی کند. این مشکل ساز ترین قسمت ماجرا بود و احتمال داشت که موفق نشویم با او صحبت کنیم. من با شرکت حقوقی دریک و سویینی تماس گرفتم و از منشی شرکت خواستم تا با برادرن چانس صحبت کنم. منشی از من پرسید: - لطفا نامتان را بگویید. | من به دروغ نامی پر طمطراق تحویل منشی دادم و در ادامه خاطر نشان کردم که معرفم آقای کلینتون بندر از شرکت ریوراو کز می باشد. منشی گفت: - متاسفانه آقای چانس در حال حاضر در مرخصی می باشد. من با لحنی خشک و آمرانه که خاص طبقه ثروتمند می باشد به او گفتم: - من کی می توانم با او تماس بگیرم؟ - ایشان به مسافرت رفته اند. - بسیار خب کی از مسافرت بر می گردند؟ - من اطلاعی ندارم. گوشی تلفن را بدون گفتن کلامی دیگر بر زمین کوبیدم و ناسزایی نثار چانس و منشی اش کردم ممکن است که او به مرخصی یک ماهه رفته باشد بنابراین شاید خواسته تا فعلا آفتابی نشود و هنگامی که آبها از آسیاب افتاد سر کارش برگردد. البته از لحن صحبت منشی معلوم بود کاسه ای زیر نیم کاسه می باشد، شاید تمام اینها ظاهر سازی باشد و او اصلا به مسافرت نرفته باشد. از آنجا که هفت سال تمام برای شرکت در یک و سویینی کار کرده بودم به خوبی می توانستم عمس العمل آنها را برابر چنین بدنامی بزرگی پیش بینی کنم. احتمالا همگی با غرور و تکبیر تمامی این رسواییها را نادیده گرفته و به کار خویش ادامه خواهد داد. از آنجایی که پرونده محکمه در دست برادن چانس بوده احتمالا بقیه چیزی از موضوع نمی دانند اما اگر هم از موضوع مطلع باشند باز هم تفاوتی نمی کرد زیرا او از همان ابتدا به همکارانش دروغ گفته بود و اکنون تمام وکلا و شرکای این موسسه حقوقی تحت پیگرد قانونی قرار گرفته بودند. شاید هم او می

صفحه 265 از 314