نام کتاب: وکیل خیابانی
را شنیده اند آنها طوری مضطرب و شوکه به نظر می رسیدند که اگر کسی از موضوع باخبر نبود تصور می کرد که حتما به جان آنها سوء قصد شده است. من تا به حال آنها را به این وضع و حال ندیده بودم. هر کدام آنها نقطه نظرات و عقاید خویش را در مورد سوء قصد که به جان دوستشان شده بود بیان کرده و سپس شروع به وراجی در مورد افزایش روز افروز جرم و جنایت در واشینگتن شدند. آنها معتقد بودند که شرایط جسمی دوستشان وخیم تر از چیزی که دکتر ها اعلام کرده اند، است. سپس دوربین به محل وقوع جنایت رفت و گزارشگر کودن دیگری شروع به وراجی در مورد نحوه وقوع سوقصد کرد گزارشگر درست در نقطه ای ایستاده بود که به جان برک هولدر سوقصد شده بود. او خم شد و به لکه بزرگ خونی که بر روی پیاده رو دیده می شد اشاره کرد و آنرا به بینندگان گریان نشان داد سپس افسر پلیسی داخل کادر دوربین قرار گرفت و داستانی مبهم و بی سر و ته از آنچه که اتفاق افتاده بود برای بینندگان تعریف کرد. گرچه گزارش مثلا زنده تهیه شده بود اما در پشت دوربین انعکاس نورهای آبی و قرمز ماشینهای پلیس به خوبی دیده می شد. عجیب بود که من متوجه این موضوع شده بودم اما گزارشگر اصلا توجهی به آن نشان نمی داد. از همان شب پلیس واشینگتن شروع به پاک کردن خیابانها از وجود بی خانمانها، گدایان و ولگرد ها کرد. پلیس آنها را دسته دسته مانند گله های گوسفند سوار کامیونهای بزرگ کرده و به مراکز بازپروری برد. آنها تمامی خیابان اطراف کپیتول هیل را جستجو کرده و هر کسی را که بر روی نیمکتی خوابیده بود و یا در پارکی نشسته و یا در کنار خیابان مشغول گدایی بود و خلاصه هر کسی را که شکل و شمایلش شبیه به بی خانمانها بود بی درنگ دستگیر کرده و داخل ماشینهای بزرگی که برای این منظور آورده بودند می کردند. اتهام آنها ولگردی، گدایی و مستی در انظار عمومی بود. | گروهی از این بی خانمانها مفلوک را به زندان برده و گروهی را به داخل پارکینگی که نزدیک مرکز اجتماعات فرهنگی واقع در خیابان رد آیلند برده و همانجا از ماشین پایین ریختشان. گروهی دیگر را نیز به خیابان تی که نزدیک دفتر کار ما می باشد برده و همانجا به آنها گفتند که یا باید به زندان برود و یا اینکه مجددا به خیابانها باز گردند و البته آنها نیز بی درنگ شق دوم را انتخاب کرده و به محل زندگی شان یعنی خبابان واشینگتن بازگشتند. فصل سی و دوم

صفحه 255 از 314