حدود هفت سال پیش با او آشنا شدم و تازه دلیل آشنایی ام نیز این بود که خودم شخصا به سراغش رفتم. برای تمامی آنهایی که بی گناه بودند متاسف بودم. اساتید کهنه کاری که برای تعلیم و تربیت ما زحمات بسیاری کشیده بودند همکلاسیهایم که همیشه تنها آرزویشان کسب نمرات عالی بود و وکلای تازه کار و جوانی که به ندرت از کثافت کاریهای کارفرماها و روسای خویش مطلع می شدند. اما من یکی اصلا دلم برای برادن چانس ، آرتور جاکوبز و دونالد رافتر نمی سوخت آنها می خواستند حلقوم مرا بجوند و از هستی ساقطم کنند پس می بایست تقاص کثافتکاریهایشان را پس بدهند. اینکه مگان بتواند از رئیس جدی و سخت گیرش مرخصی کوتاهی بگیرد بیشتر به یک معجزه شبیه بود. من او را از مقابل محل کارشان که محل نگه داری هشتاد زن بی سرپرست و بی خانمان بود سوار کردم و دوتایی به طرف خیابان نورث وست رفتیم. او از محل زندگی رابی کلا بی اطلاع بود بنابراین واقعا انتظار نداشتیم که بتوانیم او را پیدا کنیم. اما به هر حال دلیل خوبی بود برای اینکه بتوانیم چند ساعتی را با هم بگذرانیم. مگان به من گفت: - کاملا طبیعی است که نتوانیم رابی را پیدا کنیم. این یک اصیل اجتناب پذیر است که آدم های بی خانمان غیر قابل پیش بینی هستند. به خصوص که معتاد باشند. - آیا تا به حال در گیر چنین مسائلی شده بودی؟ - من در زندگیم درگیر مسائل زیادی شده ام و همین موجب شده که یاد بگیرم چگونه با این قبیل آدمها برخورد کنم. وقتی که موکل آدم اعتیادش را کنار گذاشته برای خودش شغلی پیدا کرده و آپارتمانی را اجاره می کند مایه خوشحالی است، اما هرگز نباید به آنها وابستگی و دلبستگی پیدا کنیم زیرا یک روز آدم را ترک می کنند و قلبمان را می شکنند. رفتار آنها به هیچ وجه طبیعی و قابل پیش بینی نیست. - چه چیزی باعث می شود که تو با وجود این همه مشکلات دچار افسردگی نشوی؟ - ما باید استقامت و پایداری را از همین موکلین بی خانمان بیاموزیم آنها آدمهای عجیب و غریبی هستند بیشتر آنها هیچ شانس و امیدی در زندگی ندارند با این وجود به زندگی ادامه می دهند. و دائم شکست خورده و سقوط می کنند اما دوباره بر می خیزند و به تلاش ادامه می دهند. نرسیده به کلینیک به گاراژی برخورد کردیم که محل نگهداری ماشینهای اسقاطی و قدیمی بود. سگی بزرگ و وحشی مقابل در گاراژ به زنجیری بسته شده و مراقب بود تا غریبه ای به آنجا نزدیک نشود با وجود چندین نگهبان بد قیافه و ترسناک ، اصلا دلم نمی خواست به آن ماشینهای قدیمی نزدیک بشوم.