نام کتاب: وکیل خیابانی
یک زن بی خانمان با یک اتوبوس بوده او پیروز می شود و او در مورد این پرونده موفق می شود مبلغ یکصد هزار دلار غرامت دریافت کند. او با ده درصد حق وکالتی که دریافت می کند یعنی با مبلغی معادل ده هزار دلار تلفنهای پیشرفته ای خریداری کند و علاوه بر این کلینیک را به یک سیستم کامپیوتری بسیار پیشرفته مجهز کند. قاضی با درخواست ما مبنی بر دریافت بیست درصد از مبلغ غرامت موافقت کرد بنابراین دیگر تمامی موانع از سر راه ما برداشته شد و یا دیگر از هر جهت آماده شروع تعقیبات قانونی خویش بودیم. مسابقه بسکتبال بین دو تیم جرج تاول و سایر اکوس راس ساعت هفت و سی پنج دقیقه بعد از ظهر آغاز می شد موردکای دو بلیط، یکی برای من و دیگری برای خودش خریداری کرده بود تا با هم به تماشای مسابقه برویم. هواپیمای من بدون تاخیر درست راس ساعت شش و بیست دقیقه بعد از ظهر در فروشگاه نشنال واشینگتن به زمین نشست و من حدود سی دقیقه بعد مور کای را که به استقبالم آمده بود مقابل ورودی شرقی فرودگاه دیدم. در اطراف ما حدود بیست هزار مسافر که از قصی نقاط جهان و ایالات متحده به واشینگتن آمده بودند دیده می شد. موردکای پس از احوالپرسی بلیطم را به دستم داد و سپس از جیب کتش پاکت مهر و موم شده نسبتا کلفتی را بیرون آورد و به دستم داد پاکت با پست سفارشی از طرف دادگاه واشینگتن برای من به کلینیک حقوقی فرستاده شده بود. مورد کای که به خوبی حدس می زدمحتویات آن چه باشد. لی گفت: - این پاکت امروز به دستمان رسید خوب دوست عزیز تو را در ورزشگاه می بینم او این را گفت و مرا در میان ازدحام جمعیت تنها باقی گذاشت. من بلافاصله از فرودگاه بیرون اومدم و پاکت را گشودم تا محتویات آن را بخوانم از قضا دوستانم در شرکت سویینی و در یک می خواستند مرا حسابی ادب کنند. داخل پاکت یک شکایت نامه رسمی از طرف دادگاه استیناف بود که مرا به رفتار غیر اخلاقی متهم می کرد. اتهاماتی که به من وارد شده بود سه صفحه طویل را پر کرده اما به طور خلاصه این بود که من پرونده ای را دزدیده بودم و اصول محرمانه را نقض کرده بودم. من بچه بدی بودم که می بایست یا به طور دائم زندانی می شدم یا جواز وکالتم سالها توقیف می شد و یا اینکه در مجامع عمومی رسما توبیخ می شدم. و از آنجایی که پرونده هنوز در دست من بود مجازات می بایست در فوریت انجام می گرفت و بدون هیچ اتلاف وقتی متهم را دادگاهی می کردند. در پاکت برگه های دیگری هم بود که من اصلا به آنها توجهی نکردم به قدری شوکه شده بودم که همانجا برای حفظ تعادلم به دیوار تکیه دادم تا موضوع را بهتر بتوانم هضم کنم. البته من از قبل می دانستم که

صفحه 234 از 314