نام کتاب: وکیل خیابانی
هکتور راس ساعت دوازده به محل قرار آمد و سپس از آنجا به یک اغذیه فروشی مخصوص یهودی ها واقع در خیابان گرنداونیو رفتیم. رستوران خیلی شلوغ بود بنابراین ما مجبور شدیم در صف مشتریان منتظر رسیدن نوبتمان بشویم. هکتور پاکتی را به من داد و گفت: - من چهار فرزند دارم خواهش می کنم از من حمایت کن. پاکت را از او گرفتم و می خواستم چیزی بگویم که ناگهان متوجه شدم هکتور در یک چشم بر هم زدن آنجا را ترک کرده کمی با دقت به اطرافم نگاه کردم او را دیدم که در حالی که یقه کتش را تا روی گوشهایش بالا آورده بود داشت با عجله از در رستوران خارج می شد او تقریبا داشت از دست من فرار می کرد. از نهار خوردن منصرف شدم و بلافاصله به طرف هتلم حرکت کردم. پس از تسویه حساب وسایلم را جمع کردم و همه را داخل یک تاکسی ریخته و خودم نیز در صندلی عقب آن جای گرفتمو به راننده گفتم که مرا به فرودگاه اهیر برساند. هنگامی که به طرف فرودگاه راه افتادم با خیالی راحت در پاکت را گشودم. یادداشت ها در کاغذ هایی که مخصوص شرکت در یک و سویینی بود و آرم شرکت در بالای آن به وضوح دیده می شد ثبت شده بود. البته واضح بود که هکتور تمام اطلاعات را در حافظه کامپیوتر شخصی خود ضبط کرده و اوراقی که در دست من بود یک کپی از آن اطلاعات بایگانی شده بود در قسمت چپ پایین برگه تاریخ بیست و هفتم ژانیوه ثبت شده بود در برگه ذکر شده بود که این اسناد عطف به مذاکرات شرکت ریوراو کز - تگ از طرف هکتور پالما به برادن چانس مسترد می شود. موضوع مورد مذاکره ساختمان مخروبه خیابان فلوریدا بود. در اوراق شرح ماجرا به این ترتیب ثبت شده بود که آن روز هکتور همراه یک نگهبان مسلح به نام جف مکل از مرکز امنیتی راک کریک به ساختمان مخروبه رفته بودند آنها راس ساعت نه و پانزده دقیقه صبح به آنجا رسیدند و در ساعت دووازده و سی دقیه آنجا را ترک کردند. ساختمان مخروبه دارای سه طبقه بود که هکتور و نگهبانان همراهش پس از بازدید طبقه همکف به طبقه دوم ساختمان رفتند اما در آنجا هیچ کس زندگی نمی کرد. در طبقه سوم ساختمان آنها چند تکه لباس کهنه و تعدادی چوب سوخته که نشان می داد ماه ها پیش در آنجا هیچ کس زندگی نمی کرد. در طبقه سوم ساختمان آنها چند تکه لباس کهنه و تعدادی چوب سوخته که نشان می داد ماهها پیش در آنجا آتش روشن کرده اند یافتند. در قسمت غربی طبقه همکف او حدود یازده آلونک را مشاهده می کند که همگی آنها با چند تکه تخته فشرد و مقواهای آهک اندود درست شده بودند. هر یازده آلونک به یک اندازه بودند و همه آنها درهای یک شکل از جنس پلاستیک که بر روی آن کلونی نصب شده بود داشتند. همه

صفحه 231 از 314