نام کتاب: وکیل خیابانی
دسته جمعی شدند. من و مگان به باغ پشتی رفتیم و در حین نوشیدن قهوه برای بیست و چهار ساعت بعدی رابی، برنامه ریزی کردیم. قرار بود که آن روز رابی علاوه بر شرکت در مراسم دعاخوانی دو جلسه بعدی مخصوص معتادین به الکل و مواد مخدر نیز شرکت می کند. مگان حق داشت، ما زیاد هم نباید خوش بین می بودیم. او سالها در میان معتادین زندگی کرده بود و آنها را خیلی بهتر از من می شناخت. او معتقد بود که رابی به محض بازگشت به خیابانها دوباره به سراغ مواد مخدر می رفت. او بارها و بارها شاهد چنین معضلاتی بوده بنابراین نمی توانست خیلی زود در مورد رابی قضاوت کند. من میتوانستم رابی را برای چند روز دیگر هم بفرستم مسافرخانه و کلیه مخارجش را نیز پرداخت کنم اما مسئله در این بود که مجبور بودم بعد از ظهر به شیکاگو بروم تا به جستجو در یافتن هکتور ادامه بدهم. اصلا نمی دانستم که سفرم چه قدر طول خواهد کشید. همه چیز بسته به این بود که بتوانم هکتور را پیدا کنم. بنابراین تصمیم گرفتم تمام کارها را سر فرصت انجام بدهیم. من و مگان قرار گذاشتیم که او رابی را همین امشب به خرج من به مسافرخانه ببرد و دوشنبه صبح به دنبالش رفته و او را به نوآمی بیاورد. بقیه برنامه هایمان به بعد از سفر موکول می شود. مگان مرتب به رابی گوشزد می کرد که می بایست خیابانها را ترک کند. او قصد داشت ابتدا رابی را در یک مرکز ترک اعتیاد بستری کند و سپس او را حدود شش ماه به یک مرکز ترک اعتیاد بستری کند و سپس او را حدود شش ماه به یک مرکز حمایت از زنان بفرستد. رابی در آنجا می توانست دوره های آموزشی متعددی را بگذرانند تا بتواند در آینده زندگی سالمی را شروع کند. مگان گفت: - درست است که بیست و چهار ساعت کناره گیری از مواد مخدر نقطه شروع بسیار خوبی محسوب می شود اما هنوز تا رسیدن به هدف راه زیادی باقی مانده است. قبل از اینکه آنجا را ترک کنم مگان از من برای صرف نهار دعوت کرد او گفت که ما می توانیم دوتایی در دفتر او ناهار را صرف کنیم و در مورد مسائل مهم صحبت کنیم. چشمان مسحور کننده و گیرایش این جرات را به من داد تا به پیشنهاد او پاسخ مثبت بدهم. *** وکلای موسسه حقوقی دریک و سویینی هنگام سفر با هواپیما همیشه در قسمت مخصوص افراد مهم و سرشناس جای رزرو می کردند آنها در هتلهای چهار ستاره اقامت می کردند و همیشه برای صرف غذا به بهترین رستورانها می رفتند آنها فقط در کرایه ماشین کمی صرفه جویی می کردند و به جای لیموزین، لینکلن سوار می شدند.

صفحه 224 از 314