نام کتاب: وکیل خیابانی
اطرافیانش را با حركات جسورانه خویش تحت تاثیر قرار بدهد. احتمالا من آرامترین و ضعیف ترین قربانی او بودم. او دوباره با پایش ضربه محکمتری به من زد و گفت: - من تا به حال کتی به این قشنگی نداشته ام. با خودم فکر کردم او نمی تواند کتم را بدزدد زیرا جایی را ندارد که فرار کند من بدون اینکه به چهره اش بنگرم گفتم: - می خواهی آن را به تو قرض بدهم؟ - نه سعی کردم با جمع کردن زانوهایم در برابر شکم با نوعی حالت دفاعی به خود بگیرم اصلا قصد نداشتم در برابر حمله احتمالی او واکنش نشان بدهم زیرا در آن صورت آن چهار نفر دیگر هم بر سرم می ریختند جوانی که از بالای تخت پایین پریده بود گفت: - دیود می گوید تو کت قشنگی داری؟ - من هم که گفتم متشکرم. - دیود می گوید تا به حال کتی به این قشنگی نداشته است. - من باید چه کار کنم؟ - می توانی آن را به او هدیه کنی؟ یکی دیگر از آنها جلو آمد و در کنار بقیه دوستانش جای گرفت. اولی دوباره ضربه ای به پای من زد و اینبار هر سه تای آنها قدمی به جلو برداشته و به من نزدیک تر شدند آنها کاملا آماده حمله به من بودند. بنابراین بلافاصله کتم را از تن در آورده و به طرفشان پرتاب کردم. اولی آنرا گرفت و گفت: - آیا این یک هدیه است؟ من بدون اینکه سرم را بالا کنم و در چشمانش بنگرم گفتم: - هر چه می خواهی آن را حساب کن. به ناگهان ضربه ای به شقیقه چپم خورد که متوجه شدم موجب شدم سرم به میله های پشتی اصابت کند من با خشم فریاد زدم: - لعنتی! من که آنرا به تو دادم. . آیا این یک هدیه است؟ - بله

صفحه 210 از 314