واقعه عجیبی بود، دوربینها نزدیک محل هر حرکتی از طرف جمعیت را ضبط می کردند، این مراسم را می توانستیم ظرف چهل و هشت ساعت آینده مجددا در تلویزیون مشاهده کنیم. تابوت ها را کنار هم گذاشتند. تابوت لونتا در وسط آنها قرار داشت. کمی آن طرف تر روی پله های سکو مورد کای ایستاده بود، از تابوتها عکس و فیلم گرفته شد و سپس سخنرانی ها شروع شد. نماینده کلیسا که خود یک افراطی بود از تمامی گروه ها به خاطر سازماندهی این راهپیمایی تشکر کرد. هنگامی که اسامی پناهگاهها، هیئت ها، ائتلافها، کلینیک های پزشکی و حقوقی، کلیسا ها، مراکز برنامه های آموزشی شغل، برنامه های ضد مواد مخدر، حتی انتخاب برخی از مقامات را قرائت می کرد. با تعجب به آمار آنها گوش می دادم. با چنین برنامه ها و حمایتهایی دیگر چه طور می توانست معضل بی خانمانی وجود داشته باشد؟ شش سخنران بعدی به آن سوال جواب می دهند. موضوعات یکسات توسط سخنران تکرار می شد به جز مورد کاری که پنجمین سخنران بود و با آغاز داستانش جمعیت یکپارچه سکوت کرده بود. داستان آخرین ساعات خانواده برتون وقتی به این قسمت رسید که آنها شاید برای آخرین بار کهنه بچه خود را عوض کردند هیچ صدایی به گوش نمی رسید. حتی یک سرفه یا یک پچ پچ، به تابوتها نگاهی انداختم که گویی به راستی یک بچه را در خود نگه داشته اند. سپس آن خانواده پناهگاه را ترک کردند با توضیح این جمله صدا نیز آهسته تر شد و کمی می لرزید او ادامه داد: . آنها به خیابانها برگشتند، به زیر برف و بوران جایی که لونتا و فرزندانش فقط چند ساعتی در آنجا توانستند دوام بیاورند و مردند. موردکای به این واقعیت ها اشاره کرد، وقایعی که کسی به طور دقیق از آن خبر نداشت. فقط من از این جریان خبر داشتم اما اهمیتی نمی دادم. جمعیت با این داستان هیپنوتیزم شده بودند. وقتی او آخرین لحظات زندگی خانواده ار توضیح داد، زمانی که خانواده به دور یکدیگر حلقه زده بودند تا خود را گرم نگه دارند، صدای گریه زنی را در کنارم شنیدم. لحظه ای افکارم خودخواهانه شد. اگر این مرد یعنی دوستم و همکار حقوقی ام می تواند هزاران نفر را از فاصله جایگاه تا مردم آنها را مجذوب سخنان خود کند پس با هیئت دوازده نفره منصفه که بسیار نزدیک و در دسترس او هستند چه می تواند بکند؟ در آن لحظه در بافتم که دادخواست خانواده برتون هرگز به دست فراموشی سپرده نخواهد شد. بعد از یکساعت و نیم سخنرانی جمعیت آماده راهپیمایی شدند. گروه نوازندگان مجد شروع کردند. تابوتها توسط