نام کتاب: وکیل خیابانی
آنچه واقعا نیاز داشتم دوش بود. مرا وادار کردند ده دقیقه روی میز بخوابم تا فشار خونم را کنترل کنند من پرسیدم:
- شوکه شده ام؟
- شاید این طور نباشد.
من این طور حس می کردم . کلیر کجا بود؟
من شش ساعت زیر تفنگ بودم و زندگیم به نخی بند بود و او اصلا لازم نبود به همراه بقیه اعضای خانواده به آنجا بیاید و انتظار بکشد . دوش طولانی بود و داغ ؛ سرم را سه بار با شامپوی زیاد شستم بعد مدت زیادی زیر دوش آب ایستادم. زمان توقف کرده بود، هیچ چیز مهم نبود. من زنده بودم و نفس می‌کشیدم و داغ می‌شدم لباس‌های ورزشی تمیز کس دیگر که بزرگ بود پوشیدم و به کنار میز رفتم تا دوباره فشار خونم را آزمایش کنند. منشی ام پولی آمد و مدتی مرا دلداری داد که به شدت نیازمند آن بودم و او در چشمانش اشک داشت. از او پرسیدم:
- کلیر کجاست ؟
- در تماس است. سعی کردم با بیمارستان تماس بگیرم.
پولی می دانست از ازدواج ما مدت زیادی نگذشته بود او از من پرسید:
- حالت خوبه؟
- فکر می کنم خوبم از دکتر ها تشکر کردم و از اتاق ورزش خارج شدم. رودلف از راهرو مرا دید و در آغوش گرفت و تبریک گفت انگار من کاری کرده‌ام . گفت:
- هیچ کس انتظار ندارد تو فردا کار کنی آیا او فکر می‌کرد مرخصی چاره دردم بود؟
به او گفتم:
- فکر فردا را نکرده ام.
- تو باید استراحت کنی .
- جوری حرف می زد انگار دکتر ها این فکر را نکرده بودند.
می خواستم با بری نوزو رفیق گروگانم صحبت کنم اما او رفته بود. کسی صدمه ندیده بود و فقط اثر طناب روی مچ ها مانده بود .

صفحه 19 از 314