آنجا کار می کرده است. گانتری فرصت لازم برای فروش اموال را به ریوراوکز داشته اما باید سریعا انجام میداده است. گانتری به شرکت ریوراو کز و وکیل اش در مورد دوره گرد ها دروغ میگوید، دریک و سویینی با پشتکار هکتور پالما را برای بررسی ملک و املاک قبل از بسته شدن فرستاده بود. هکتور در بازدید اول کتک میخورد و برای بار دوم محافظی را با خود میبرد، بعد از بررسی در می یابد که ساکنین محل دوره گرد نبوده بلکه مستاجر آنها هستند. او این مطلب را طی گزارش بی توجهی کرده و تصمیم به بستن آنجا را میگیرد. مستاجرین خلاصه بیرون ریخته میشوند بدون هیچ گونه روند قانونی و مناسب. بیرون کردن طبق قانون رسمی باید حداقل سی روز طول بکشد و نباید زمان کمی تلف شود و به او آسیب برسد. اما این افراد، افراد خیابانی هستند بدون هیچ مدرکی، هیچ رسید اجاره ای و هیچ ردپایی که بشود آن را دنبال کرد.در تئوری این مورد خیلی پیچیده نیست. اما موانع زیادی سر راه ما وجود دارد. عدماجازه در شهادت دادن بی خانمانها هم مشکلی جدی است مخصوصا اگر خود آقای گانتری بخواهد خودش حرف بزند. او فردی است که بر خیابانها حکومت می کند، کسی است که من هرگز نمی خواهم با او در بیافتم. موردکای هم اگر چه با شبکه گسترده طرفداران زیاد دارد. او هم مایل به رویارویی با او ندارد. ساعتی را در مورد این موضوعات به بحث و گفتگو پرداختیم و راههای مختلف را در پرهیز از آوردن نام شرکت TAG بررسی کردیم، چرا که طرح دعوی قضایی با گانتری بسیار خطرناک خواهد بود، ما می توانستیم که بدون او دعوى قضایی کنیم و او را به جان دو حریف دیگر یعنی ریوراو کز و در یک و سویینی بیاندازیم. هکتور پالما باید اینجا وارد می شد، و وقتی ما او را پیدا میکردیم باید او را متقاعد می کردیم که پرونده مخفی شده را بیاورد و بگوید که چه چیزی داخل آن پرونده است؟ پیدا کردن او شاید ساده به نظر برسد اما به حرف در آوردن او مشکل و غیر ممکن بود، چرا که شاید میخواست که شغلش را از دست ندهد، شاید او می گفت که من زن دارم و چهار فرزند. مشکلات دیگر هم وجود داشت یکی از آن این نحوه عمل ما بود به عنوان وکیل نمی توانستیم دادخواستی به نفع ورثه لونتا برتون و چهار فرزندش تنظیم کنیم. ما باید ابتدا توسط خانواده او به عنوان وکیل خانوادگی اش استخدام می شدیم. با وجود مادرش و دو برادرش در زندان و هویت پدرش که باید مشخص میشد . مورد کای بر این عقیده بود که باید عرض حالی را برای دادگاه خانواده تنظیم کنیم. در چنین صورتی می توانستیم جلوی خیلی از زیانها را بگیریم، اما این خانواده