- نه، شاید یک یا دو بار او را دیده بودم، او در طرف دیگر آنجا زندگی می کرد. - طرف دیگر. - بله چون در میان انباری سیستم لوله کشی وجود نداشت، بنابراین آنها در هر طرف آپارتمانهایی را ساخته بودند. - آیا آپارتمان او را از اطاق خودت می توانستی ببینی؟ - نه آن انباری بزرگی بود. - آپارتمان تو چقدر بزرگ بود؟ - نمی دانم چقدر، دو اطاق داشتم. - برق - بله، آنها سیم کشی کرده بودند ما می توانستیم از رادیو و چیزهای دیگر استفاده کنیم. چراغ داشتیم، آب در آنجا جاری بود ولی برای دستشویی یک دستشویی گروهی وجود داشت. - در مورد سیستم گرمایی چی؟ - زیاد خوب نبود، سرد میشد اما نه به سردی هوایی که در خیابان می خوابی. - بنابراین از آنجا راضی بودی؟ - خوب بود. یعنی برای ماهی صد دلار خوب بود بد نبود. - تو گفتی دو نفر دیگر را می شناختی اسم آنها چی بود؟ - هرمان هریس و شاین ، یه همچنین چیزی. به آنها الان کجا هستند؟ به آنها را ندیده ام. - کجا اقامت داری؟ | - در ساختمان انجمن. موردکای کارت خود را از جیب در آورد و به لام داد و از او پرسید: - چه مدت در آنجا خواهی ماند؟ - نمی دانم. - ممکن است که با من تماس بگیری؟ - چرا؟