نام کتاب: وکیل خیابانی
- اوه اوه... - آیا پولی هم به عنوان اجاره می پرداختی؟ - بله. - ماهی صد دلار؟ - بله. - به تیلمان گانتری؟ لیزا از تعجب خشکش زد و چشمهایش را بست و به سوال فکر کرد. او پرسید: - کی؟ - انباری مال کی بود؟ - من پول اجاره را به یک شخص به نام جانی میدادم. - جانی برای کی کار می کرد؟ - نمی دانم، اهمیت هم نمیدهم، نپرس. - چه مدت در اینجا زندگی کردی؟ - حدود چهار ماه. - چرا آنجا را ترک کردی؟ - اخراج شدم. - کی تو را اخراج کرد؟ . نمی دانم یک روز چند پلیس و چند نفر با هم به آنجا آمدند. آنها ما را به زور کشیدند و روی پیاده رو انداختند. دو روز بعد آنها انباری را خراب کردند. - آیا برای پلیس ها توضیح دادی که برای زندگی در آنجا اجاره پرداختی؟ . خیلی از افراد آنجا این مطلب را گفتند این زن هم با بچه های کوچکش سعی کرد با پلیس در گیر بشود او نتوانست کاری از پیش ببرد. من هم با پلیس در گیر نشدم. منظره بدی بود. - قبل از اخراجت آیا هیچ برگه ای از آنها گرفتی؟ - آیا هیچ اخطاری قبل از بیرون کردن به شما داده شد؟ - نه، هیچ ، آنها یکدفعه ظاهر شدند.

صفحه 184 از 314