نام کتاب: وکیل خیابانی
بدون اطمینان گفتم: - مطمئنة. لیزا برگشت و گفت: - کلوین لام آن عقب است. - دومین میز از آن عقب، یک کلاه رداسکین سرش گذاشته است. موردکای پرسید: - آیا با او صحبت کردی؟ - بله او بسیار باهوش و متین است و گفت که در انجمن اقامت دارد و به صورت نیمه وقت در یک کامیون آشغال کار می کند. - آیا یک اطاق کوچکی وجود دارد که از آن استفاده کنیم؟ - بله مطمئنة - به لام بگویید که یک وکیل بی خانمانها می خواهد با او صحبت کند. لام سلام نکرد و سعی نکرد که حتی دست بدهد. موردکای پشت میز نشست من هم در گوشه ای نشستم، لام تنها صندلی آنجا را برداشت و نیم نگاهی هم به من انداخت. موردکای با کمال آرامش گفت: - هیچ اشتباهی رخ نداده است. ما فقط چند تا سوال داریم، فقط همین. یک نگاهی به لام انداختم. لباسهایی پوشیده بود شبیه ساکنین پناهگاه بود، شلوار جین، زیر پوش، کفش کتانی و کت پشمی و درست مانند کسانی که زیر پل ها می خوابند. موردکای از او پرسید: | - آیا زنی را به نام لونتا برتون می شناسی ؟ الام سرش را به علامت نه تکان داد. - دوون هاردی؟ - یکبار دیگر نه. . آیا در ماه آینده تو ساکن یک انبار متروکه نبودی؟ - بله. - در گوشه ای از نیویورک و فلوریدا.

صفحه 183 از 314