به سرعت آنجا را به طرف پیاده رو ترک کردم و مایل بودم تا بری را پشت سر بگذارم تا احتمالا اگر کسی برای جاسوسی آماده باشد در کارش موفق نشود.
****
طبق کتابچه راهنمای تلفن آدرس پالما آپارتمانی واقع در بتسدا است بنابراین عجله ای نداشتم و نیاز به فکر کردن داشتم سپر به سپر با ماشین شخصی دیگر در شهر به راهم ادامه دادم . احتمال دستگیری من در طول هفته پنجاه پنجاه بود. شرکت چاره ای جز تعقیبم را ندارد. و اگر برادن چانس حقیقت را از آرتور و کمیته اجرایی مخفی می کند پس چرا بازی ادامه پیدا نکند؟ مدارک کافی دال بر دزدی من در قانع کردن مقامات قضایی در صدور حکم دستگیری من وجود دارد. پس چه طور او قادر است از دست هکتور به این سرعت خلاص بشود ؟ پول نمی تواند هدف باشد، چانس یک شریک است. اگر من چانس بودم پیشنهاد پول نقد به هکتور نمی دادم، پول نقد از یک طرف و نابودی و رسوایی از یک طرف دیگر، شاید به یک رفیقی در شهر دنور تماس می گرفتم و از او می خواستم یک دستیار قانونی و حقوقی برایم دست و پا کند این کار زیاد مشکل نیست . هکتور از من و از هر کس دیگری که با سوال و پرسش به سراغ او بیاید خود را مخفی کرده است . شاید او هنوز در استخدام بوده و مشغول کار است و شاید با یک حقوق بسیار بالا. در مورد کپی برداشتن چی ؟ آیا این تهدیدی محسوب نمی شود که شرکت بر علیه من و هکتور اقدام کند؟ آیا او می تواند از امتحان موفق بیرون بیاید؟ شک دارم. چانس به هکتور نیاز داشت تا حقیقت پنهان بماند. هکتور به چانس نیاز داشت تا از شغلش حمایت کند. به هر ترتیب فکر کپی برداشتن نمی توانست فکر خوبی باشد. | مجموعه آپارتمان ها بسیار معظم و دارای قسمتهای جدیدی بود خیابان های اطراف آن مملو از غذا خوری های آماده ، پمپ بنزین ها، ویدئو کلوپ های اجاره ای ، ویا هر چیزی دیگری که در وقت مردم صرفه جویی کند. نزدیک چند زمین تنیس ماشینم را پارک کردم. باید مواظب وقتم بودم، وقتی برای دنبال کردن این ماجرا نداشتم، پلیس ها هر جایی با دستبند و حکم بازداشت در کمین هستند. سعی کردم تا به فکر زندان های وحشتناک شهر نیفتم و آن را فراموش کنم . به یاد جوانی در چند سال پیش افتادم، جوانی که رابط شرکت دریک و سویینی بود او روز جمعه قبل از حرکت از محل خود در یک مشروب فروشی به خوردن مشروب مبادرت کرده بود. وقتی می خواست که به ایالت ویرجنیا برسد دچار سوء ظن پلیس گشت و دستگیر شد در ایستگاه پلیس از آزمایش تنفس سرباز