نام کتاب: وکیل خیابانی
کم کم یاد می گرفتم که پرونده خوب پرونده ای ست که فورا مورد بررسی قرار بگیرد و پی گیری چندانی هم نخواهد.دفترچه ای همراه داشتم که پر از اسامی افراد متقاضی بن های غذا، کمک به سکونت آنها، مراقبت پزشکی، کارتهای امنیت اجتماعی و حتی جواز رانندگی بود بیست و شش نفر کارشناس تا قبل از ظهر بررسی شد . ما کاملا خسته بودیم و آنجا را ترک کردیم . وقتی به بیرون ساختمان رسیدیم موردکای از من خواست تا قدم بزنیم. آسمان روشن و شفاف بود و هوا خنک و کمی باد می وزید و بعد از سه ساعت کار در آن اطاق شلوغ ، بدون پنجره بسیار مفرح و دلچسب بود، در عرض خیابانی که قدم می زدیم ساختمان دادگاه مالیات ایالات متحده آمریکا که بسیار ساختمان مدرن و زیبا بود می گذشتیم از حقیقت ساختمان انجمن توسط ساختمانهای بسیار زیبا و لوکس محاصره شده بود. کمی در گوشه ای ایستادیم و به پناهگاه نگاه کردیم . موردکای گفت: - مهلت آن تا چهار سال دیگر است . لاشخورهای واقعی این ملک را زیر نظر گرفته اند. یک مرکز جدید قرارداد دو بلوک ساختمان آن طرف تر قرار است راه اندازی شود. آن یک مبارزه کثیف و زننده است . - آن یک جنگ ناپسند خواهد بود. به آن طرف خیابان به طرف کاپیتال رفتیم. موردکای پرسید: - آن مرد سفید پوست ماجرایش چی بود ؟ - پلهام تنها فرد سفید پوست بود. نمی دانستم از کجا شروع کنم. زمانی دکتر بود در پنسیلوانیا. - الان کی دنبال او است؟ - چی؟ - الان کی دنبال او است ؟ FBI_ - بسیار عالی ، دفعه قبل CIA دنبال او بود. پاهایم از حرکت ایستاد اما او نه ، پرسیدم: - قبلا او را دیده بودید؟ - بله و برگشت و گفت: - اسمش پیتر یا یک همچنین چیزی بود. - پال پلهام.

صفحه 164 از 314