انبار متروکه در زمینهای ریوراو کز قرار داشتند . سابقا برای امور پستی استفاده می شد . به هر حال این پروژه پروژه بیست میلیون دلاری است . - آن ساختمان را بلد م ، قبلا خرابه نشین ها مدتی ساکن آنجا بودند . . فکر نمی کنم آنها خرابه نشین بودند - حدس می زنی یا مطمئن هستی ؟ - در حال حاضر حدس می زنم به این پرونده چند تا ورق کم و زیاد شده است . فردی به نام هکتور پالما کارهای خلاف این شرکت را از جمله ملاقاتهای اخراج و غیره را بر عهده داشته است . او در یک یادداشت خطاب به من اظهار داشت که تمامی اخراج ها غیر قانونی بودند ، یک دسته کلید برای من فرستاد تا من بتوانم به پرونده ها دسترس پیدا کنم ، اما دیروز متوجه شدم که او دیگر در آن شرکت کار نمی کند . - او کجاست ؟ - خیلی مایلم که بدانم . - به تو کلید داد ؟ - او به دست من نداد ، روی میز کارم گذاشت ، البته با چند یادداشت . و تو از آنها استفاده کردی . - بله .
- دزدیدن پرونده .
- قصد دزدیدن آن را نداشتم ، سر راهم به کلینیک برای کپی گرفتن از آن پرونده چند تا احمق دیوانه از
چراغ قرمز عبور کردند و مرا روانه بیمارستان کردند . - این همان پرونده ای است که ما از ماشین تو بیرون آوردیم ؟ - بله ، قصد داشتم که از آن کپی بگیرم ، و پرونده را به جای اصلی اش در شرکت در یک و سویینی برگردانم و هیچ کسی نباید از این مسئله مطلع شود . او پرسید : - چی از این پرونده به دست آوردی ؟ - سرگذشت ریوراوکز را خلاصه کردم و نیت اصلی اش از ایجاد و ساخت چنین ساختمان پستی . فشار بیشتر روی به دست آوردن زمین در کمترین زمان بود . اولین بار پالما به انبار ساختمان رفت و در آنجا کتک می خورد یادداشت داخل پرونده چنین می گوید که :